ایلین ایلین ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

نفسم ایلین

پروسه از پوشک گرفتن ایلین خانم

سلااااااااااااام به همگی...ایلینم از امروز شروع کردم میخوام از پوشکت بگیرم صبح تا حالا که خوب بودی و الان هم که خوابیده ای و جیش نکردی ولی از صبح فقط 2 بار جیش زدی و بقیشو خودت گفتی و منم بردمت دستشویی و شما هم به عشق اینکه خودت خودتو بشوری و با دستمال خودتو پاک کنی خودت میای بهم میگی و میریم دستشویی ولی خوب هر یک ربع میبرمت دستشویی نمیدونم برای اینکه روز اولته انقدر زود زود جیش داری و بعدا خوب میشی یا نه...در پناه حق...انشالله که این سری هم منو سربلند میکنی و خوب باهام کنار میای... دیروز هم با بابایی ویکی دیگه از دوستاش رفتیم خونه دوستش محمود اباد وکلی خوش گذشت بهمون  میام با کلی عکس های ناز ... پی نوشت:دوستای عزیز هر پ...
22 فروردين 1392

تعطیلات 92 اینگونه گذشت...

سلام نفسم عشقم عمرم....سال نوت مبارک...انشالله 120 سال دیگه با هم عید رو جشن بگیریم...امسال من و دخترم سال تحویل تنها با هم بودبیم...بابایی سرکار شیفت بود ولی با هم در حال صحبت بودیم لحظه سال تحویل.... حالا بریم سر این چند وقته که چه کارهای نازی میکنی.... دیروز بابایی بهت زنگید باهات صحبت کرد اخرش بهش گفتی بابایی مواظب باش زمین میخوری... راه یری به من میگی مامانی قربونت برم یا میای بوسم میکنی میگی فدات بشم .... میای لباسمو نگاه میکنی میگی لباس خوشگل خریدیییی.... یک بار اومدی به خاله میگی بدو بدو عباس اومد(عباس اسم اقاجونه) کلی تعجب کردیم که چطوری اسمشو بلدی شورت جدید پوشیدم تنت بهت گفتم عجب شورتی داری حالا راه میری میگی عجب...
7 فروردين 1392

بوی عیدی ....بوی تو

سلام بر عزیزهای همیشه و هنوز من!   نوروز ،شاید همه چیز باشد     از شیرینی گس کودکی تاتلخی موقت موهای نقره ای نوروز،شاید رویای مکرری باشد در خواب خواب زندگی...   و هفت سین!       ‌که هر کدام نشانی هستند از آرزوهای ما در سال جدید. سین هایی که سفره‌های نوروزی را با   آنها تزئین می‌کنیم. سین‌هایی که هر کدام نشانی هستند از بی‌نشان خاطرات و فرهنگ کهن   این سرزمین. سین‌هایی که به دور هم جمع می‌شوند تا در کنار دعای یا مقلب القلوب و الاحوال     خواندن و قرآن به دست گرفتن بزر...
27 اسفند 1391

اندراحوالات ایلین جونم بعد دوسالگیش

سلام گلم ...عشقم...عمرم و تماااااااااااام دلیل من برای زندگی...احساس میکنم از مرز 2سالگی که رد شدی کلی خانم تر شدی و بیشتر حرف مامانی گوش میدی و انجام میدی  چندوقته که میخوام تو رو از عادت روی پا خوابوندن برت دارم البته فقط روی پای من میخوابی و اگه کسی دیگه باشه پیشش دراز میکشی و میخوابی حالا من خواستم با منم اینطوری بشه واسه همین چند شب پیش پیشت دراز کشیدم خودمو زدم به خواب که ببینم چیکار میکنی اول کلی برای خودت قصه خوندی بلند شدی گوسفندتو گرفتی برااش قصه خوندی شنگول منگول خوندی بعدش گفتی ببعی شب بخیر بخواب گذاشتیش سر جاش باز هم نتونستی بخوابی اومدی روی شکمم دراز کشیدی باز هم نخوابیدی هی صدام کردی دیدی جواب نمیدم اومد...
15 اسفند 1391

سفر ایلین به خرمشهر

سللللللللللللللللللللااااااااااممممممممممممم به تمامی دوستان ما....یک هفته ای نبودم و نمیتونستم هیچ نظری رو تایید کنم چون دسترسی به نت نداشتم ولی الان اومدم با کلی مطلب جدید و کللللللللللللللللیییییییییییی عکسسسسسسسسسسسسس   اول از همه اینکه ایلین خانم ما همه دندوناش دراومده و این چند روز به خاطر دراومدن دندون پشتی یک کمی مارو اذیت کردی چون واقعا لثه هات وضعیت بدی داشتن سفر که بودیم هر گوشی دستت میرسید میگرفتی و زنگ میزدی به کسی و قبل از اینکه اون برداره طوطی وار میگفتی سلام صبح بخیر خوبی نه خونه بای بای ...واسه همه هم تکرار میکردی ...یک چیزی که همه مارو شوکه کرد این بود که خودت میرفتی تو دفتر تلفن گوشی و هر شماره که دوست...
2 اسفند 1391

تولدت مباررررررررررررررررررک

   روز میلادت بذار عاشق ترین باشیم               در این دنیای شوریده بذار ما بهترین باشیم     برای روز میلادت دلم شوق رسیدن داشت              لبم بی طاقت بوسه  دو چشمم شوق دیدن داشت    برای روز میلادت هوایم غرق احساس است              شبم در لحظه مردن هنوز محو وسواس است   برای روز میلادت دل از گلشن جدا کردم             تمام صحن قلبم را ز هر عشقی رها کردم   برای روز میلادت از عشق و مهر می گویم           &...
27 بهمن 1391

من وبلاگم را دوست دارم...

بارداری من خیلی برام غیرمنتظره بود من و بابایی تصمیم  گرفته بودیم یک نینی ناز وارد زندگیمون کنیم ولی وقتی رفتیم ازمایش های قبل بارداری و بدیم دیدم باردارم...حسم واقعا وصف نشدنی بود نمیدونستم  چیکار کنم بعد از اینکه ایلینم به دنیا اومد تصمیم گرفتم این وبلاگ رو درست کنم تا تمام خاطرات دخترم و  به همرا حس هایی که داررم بنویسم هرچند که قابل وصف شدن نیست...این وبلاگ و درست کردم تا توی دنیای مجازی برای خودمون دوستانی رو پیدا کنیم و بتونیم از تجربیات هم استفاده کنیم...وقتی توی وبلاگ دوستامون میرم برام لذت بخشه تا بزرگ شدنشون و ببینم و پیشرفتاشونو ولی اگه یک وقت مریض بشن  خیلی ناراحت میشم و دعا میکنم که زود زود خوب شن...
24 بهمن 1391

چکیده ای از بعد از تولد 1سالگیت تا حالا

سلام گلم اومدم برات بنویسم از این دو سالی که گذشت قبل از همه از همه دوستان عزیزم معذرت میخوام که پستم خیلی طولانی میشه ایلینم تاریخ 28 بهمن 90 اولین قدمهاش و برداشت....  18 صدف کوچولوی خوشکل داری......  عکس اتلیه یک سالگیت کار با کامپیوتر تا حد مقدماتی بلدی...گوشی و دیگه فول و فولی.... شعرهایی که بلدی اتل متل و یک توپ دارم قلقلیه.... برای هرکی که میخواد بخوابه لالایی میخونی یک رقاص حرفه ای هستی.... خودت مسواک میزنی... عکس عید 90 همه کلمه ها رو درست میگی و ما هر کلمه ای رو میگی سریع میگی.... غذا خوردی تمام شد دستات و میبری بالا و میگی الهی شکر.... میبرم که پوشکت و عوض کنم سریع دستاتو خیس میکنی و مسح...
21 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفسم ایلین می باشد