تعطیلات 92 اینگونه گذشت...
سلام نفسم عشقم عمرم....سال نوت مبارک...انشالله 120 سال دیگه با هم عید رو جشن بگیریم...امسال
من و دخترم سال تحویل تنها با هم بودبیم...بابایی سرکار شیفت بود ولی با هم در حال صحبت بودیم لحظه
سال تحویل....
حالا بریم سر این چند وقته که چه کارهای نازی میکنی....
دیروز بابایی بهت زنگید باهات صحبت کرد اخرش بهش گفتی بابایی مواظب باش زمین میخوری...
راه یری به من میگی مامانی قربونت برم یا میای بوسم میکنی میگی فدات بشم ....
میای لباسمو نگاه میکنی میگی لباس خوشگل خریدیییی....
یک بار اومدی به خاله میگی بدو بدو عباس اومد(عباس اسم اقاجونه) کلی تعجب کردیم که چطوری
اسمشو بلدی
شورت جدید پوشیدم تنت بهت گفتم عجب شورتی داری حالا راه میری میگی عجب شورتی و قهقه
میزنی میخندی
با دختر دایی من کلی بازی میکردی میگفتی فاطمه زهرا بیا بازی کنیم
از بس عیدی گرفتی گرفتی تو جیبت و نگاه میکنی میگی عیدی ندالم
میدویی میای میگی مامان نازتو بخورم
میخوای یک چیزی بگیری گولمون میزنی میگی پشه بخوره...بعد میگی مامانی گوشی خاله پشه خورد
همه چیزو سریع میای میگی مامانی ببینم...
خیلی سوال مکنی هرچیزی که میبینی سریع میگی این چیه این کیه...از دیوار و اسمون و زمین گرفته تا
تمام اشیا و ادم ها
روی تخت میپری میگی بپربپر
لباس جدید که میبینی میگی وای وای چه خوشجله
بابایی بهت میگه ادامس و کاکائو نخور تا بابابیی میبینی میگی بابایی کاکا نه ادامس نه بیسی شیر
(بیسکوییت شیر)
تا بهت میگم ایلین دیگه این کارو نکن میگی خوب باشه چشم
شعرهایی که جدید یاد گرفتی...
یک دختر دارم شاه نداره از خوشکلی تا نداره ...ایلین هم خودش میگه شاه ندارم
دستمال من زیر درخت البالو گم شده خبر داری نچ نچ بیخبری نچ نچ..پس تو گرگ ما میشی
...10 20 3 پونزده 1616 هرکی میگه 16 نیست 17 18 19 20 .....برای دیدن عکس ها برین ادامه مطلب
این هم عکسای این چند وقته...
اول از همه تقویم دخملی به همراه تگ هفت سین
بقیه عکس ها درست نمیشه حالا بعد درستش میکنم میزارم
از سمت راست خاله فرزانه.مهسا ومنا دخترعمه هام
ایدین پسر دخترخاله من به همراه ایلین جونم
خلاصه اینکه کلی داری خوش میگذرونی سال جدید