ایلین ایلین ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

نفسم ایلین

این روزهای ایلین ما

سلام عزیزم ...چند وقتی بود که وقت نمیشد به وبلاگت سر بزنم چون داشتم یک گردگیری اساسی میکردم حسابی درگیر بودم ولی الان دیگه کارم تموم شده و اومدم تا از کارای جدیدت بگم.... این چند وقتی که من مشغول بودم شما از صبح بودی خونه مامان جون و با خاله ها حساب خوش   گذروندی البته یک روزشم با بابایی رفتی خونه مادر جون تا من راحت به کارام برسم ...خلاصه خونه خاله حسابی بساط بزن و برقص به پا بود و شما هم همه مدلشو یاد گرفتی تا جایی که تو خونه اهنگ میزارم وقتی اهنگا عوض میشه و به عربی میرسه گیر میدی که حتما باید به کمرت روسری ببندم و شما هم عربی برقصی الانا مدل خوابیدن عوض شده وقتی میزارم رو پام تا بخوابی دو تا دستاتو میزاری...
3 مهر 1391

دختر مهربون من

سلام نفسم...امروز اومدم با کلی مطالب جدید .... این روزا همه زندگیمون سرشار از نشاط وشادی توست...که مهمون خونمون کردی.. با هر کارت قند تو دلمون اب میشه تو خیابون بودیم بهت میگیم ایلین خانم تند تند بیا یهو وایسادی و دو تا انگشتای اشارتو بردی بالا و گفتی تند تند ...یک دو ته (سه) و یک دفعه دوییدی ...مامان قربونت از وقتی سرما خوردی بهت میگیم ایلین چی داری میگی مماخ؟ با تعجب و بعدش میگی ایش ایش کفیث(کثیف)   چند روز پیش یک پاکت تخمه خریدیم بدون اینکه کسی بهت چیزی بگه پاکت و میگرفتی جلوی همه و میگفتی بیا چند سری که این کارو کردی و همه بهت میگفتن مرسی حالا شما هم تعارف میکردی میگفتی مرسی.......
9 شهريور 1391

قد و وزن ایلین خانم از اول تا 18 ماهگی

مامانی سلام روز به روز داری چیزای جدید یاد میگیری ...الانا مرسی یاد گرفتی ...بهت که میخوام غذا بدم میگه قاش  یکی دیگه یعنی یه قاشق هم به شما بدم...رفتیم واکسن ١٨ ماهگیتو زدیم اولش کلی گریه کردی ولی بعدش اروم شدی و دستمال الکلی رو هی رو پات فشار میدادی و تا خونه هم خودت راه  اومدی بهت که میگفتم پاهات درد میگیره میگفتی نه... ا   بدو تولد.........................وزن:٣.٣٠٠.........قد:٥١..........دور سر٣٧ ٢ ماهگی......................وزن:٦:٢٠٠........قد:٥٩ ٤ماهگی......................وزن:٨:٧٠٠.........قد:٦٩ ٦ماهگی....................وزن:٩.٤٠٠..........قد:٧١ ٩ماهگی...................وزن:٩.٥٠٠..........قد:٧٥ ...
31 مرداد 1391

کارهای جدید دخترم

عشقمی مامان عمرمی... حالا روزها میری در یخچال و باز میکنی و میگی بیس(سیب) یا شیر  تا بهت بدیم   ا   چند روزه شدید سرما خوردی و گلوت حسابی درد میگیره از بس که دستمونو گرفتی و گفتی اب بازی اب بازی ما هم به خاطر دل کوچیکت اومدیم باهات حالا نتیجش شد این این که باید داروهای جورواجور بخوری که البته دیگه خودت هم راضی شدی و وقت داروخوردن گریه نمیکنی ...اب بینیت هم که میاد دو میگیری میای پیشم و بینیتو نشون میدی میگی اه اه و به طرز خیلی نازی میگی ایش ایش ...عاشق این تمیز بازیاتم   قاشق و میگی قایی   دوست خاله اومده بود خونشون که اسمش مینا بود میرفتی پیشش و دو میگرفتی میومدی پیش ما می...
28 مرداد 1391

بدون شرح!

رفتی سر لب تاب عمو دیدی خاموشه سریع دکمه روشنشو زدی دیدی نه روشن نمیشه که قیافت اینطوری شده نگو باطریش تموم شده بود پشیمون شدی داری میبندیش اینجا دیدی بعععله بالاخره روشن شده ...
28 مرداد 1391

18 ماهگیت مبارک گلم

سلام نفسم ٢٧ مرداد ١٨ ماهگیت تموم شد عسلم ... تمام آرزوی من بزرگ شدن تو وشکوفا شدنت در بهترین شرایط است .عزیزم تو برای ما  تمام دنیایی .همیشه خندان وشاد بمان چون ما با دیدن چهره شادت همیشه جوان میمانیم  ١٨ماه است زندگی ام زیباتر شده است واحساسم شیرین تر  ١٨ماه است لبانم خندان تر شده است ودلم شادتر  ١٨ماه تمام است فرشته ای درکنارم است ولحظه به لحظه با همیم .فرشته ای پاک وبی آلایش که باهم نفس میکشیم .با هم میخندیم .باهم گریه میکنیم .با هم بازی وشادی میکنیم وبا هم عاشقانه همدیگر را در آغوش میکشیم . ١٨ ماه است مادر شده ام وبا تمام وجودم به گل باغ زندگی ام عشق می ورزم . چه قدر زیب...
28 مرداد 1391

دایره لغات 2

نفسم عشقم عزیزم سلام ....توی این چند وقته چند کلمه جدید یاد گرفتی البته هرچیزیو بخوای منظورتو میرسونی ولی خوب اینا رو واضح میگی البته الانا هرچی که میخوای دستمو میگیری و میبری نشون میدی گاهی وقت ها هم دستمو میگیری میبری تو اتاقت میگی بازی کنیم                                                    اب بازی               ...
22 مرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفسم ایلین می باشد