کارهای جدید دخترم
عشقمی مامان عمرمی...
حالا روزها میری در یخچال و باز میکنی و میگی بیس(سیب) یا شیر تا بهت بدیم
ا
چند روزه شدید سرما خوردی و گلوت حسابی درد میگیره از بس که دستمونو گرفتی و گفتی اب بازی اب بازی ما هم به خاطر دل کوچیکت اومدیم باهات حالا نتیجش شد این این که باید داروهای جورواجور بخوری که البته دیگه خودت هم راضی شدی و وقت داروخوردن گریه نمیکنی ...اب بینیت هم که میاد دو میگیری میای پیشم و بینیتو نشون میدی میگی اه اه و به طرز خیلی نازی میگی ایش ایش ...عاشق این تمیز بازیاتم
قاشق و میگی قایی
دوست خاله اومده بود خونشون که اسمش مینا بود میرفتی پیشش و دو میگرفتی میومدی پیش ما میخندیدی و میگفتی مینا مینا ...دست مارو هم میگرفتی که ببریمون نشونمون بدی
الان دیگه خودت میری سر کیف سی دی هات سی دیتو پیدا میکنی میاری میگی برات بزاریم نمیدونم انقدی که سی دی نگاه میکنی خوبه یا نه
وقتی از بیرون میام میای دست میکنی تو کیفم ببینی چی خریدم برات اگه چیزای مورد علاقت نباشه ناراحت میشی و میگی یکی دیگه...
وقتی بهت میگم بریم بیرون سریع میری ادکلنو میگیری میزنی به خودت میگی کو کو ...
دارم از پوشک میگیرمت بعضی ها میگن هنوز زوده اذیت میشی ولی شما خوب میگی جیش شورت اموزشی هم گرفتم باز هم نمیدونم چه کنم وقتی هم که میبرمت wcجیش میکنی کلی ذوق میکنی و با یک غروری میای بیرون که انگار قله اورست و فتح کردی ...قربونت برم من ...شلنگ و میگیری و میخوای خودتو بشوری