ایلین ایلین ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

نفسم ایلین

سفر ایلین به خرمشهر

1391/12/2 12:45
نویسنده : مامان فتانه
1,375 بازدید
اشتراک گذاری

سللللللللللللللللللللااااااااااممممممممممممم به تمامی دوستان ما....یک هفته ای نبودم و نمیتونستم هیچ

نظری رو تایید کنم چون دسترسی به نت نداشتم ولی الان اومدم با کلی مطلب جدید و

کللللللللللللللللیییییییییییی عکسسسسسسسسسسسسس

 

اول از همه اینکه ایلین خانم ما همه دندوناش دراومده و این چند روز به خاطر دراومدن دندون پشتی یک

کمی مارو اذیت کردی چون واقعا لثه هات وضعیت بدی داشتن

سفر که بودیم هر گوشی دستت میرسید میگرفتی و زنگ میزدی به کسی و قبل از اینکه اون برداره

طوطی وار میگفتی سلام صبح بخیر خوبی نه خونه بای بای ...واسه همه هم تکرار میکردی ...یک چیزی

که همه مارو شوکه کرد این بود که خودت میرفتی تو دفتر تلفن گوشی و هر شماره که دوست داشتی

انتخاب میکردی و میزنگیدی بهش ...

از شانس خوبم هرجا هستم یک بی بی سیتر دارم یکی که همش مواظب ایلین باشه  و من راحت باشم

اونجا هم یکی از همسفرامون پسر 19 20 ساله بود که عاشقت شده بود و همش بغلت میکرد و باهات

بازی میکرد منم راحت بودم...حتی خاله بابایی مادرجون و اینا هم کلی کمک من بودن و از بس براشون

شیرین زبونی میکردی با جون و دل نگهت میداشتن...با همه هم جور میشدی توی قطار که بودیم به همه

کوپه ها سر میزدی اونا هم توی گوشیشون کلی اهنگ داشتن میدادن بهت و شما هم نای نای میکردی

طوری که وقت خداحافظی همه میومدن پیشم و میگفتن برات اسپند دود کنم ...حتی الان که اومدیم

خونه خاله بابایی زنگید که باهات صحبت کنه...

الان راه میری توی خونه میخونی قطار قطار راه برو....توی این چند روز حرف زدنت خیلی پیشرفت کرده و

جمله هارو کامل میگی

اونجا که بودیم کلی بچه های قد ونیم قد توی یک مسافرخونه بودن چون از طرف کاروانی رفته

بودیم.همشون صبح زود بیدار میشدن و شیطونی میکردن تا شب منم دلم میخواست تو هم بری پیششون

باهاشون بازی کنی ولی تو اصلا نمیرفتی هرازگاهی میرفتی بیرون نگاهشون میکردی و دوباره میومدی

پیش ما و همش کتاب دستت بود تا برات بخونیم....البته ناراحت هم میشدم که با کسی نمیجوشی و

بازی های اونا رو بلد نیستی شاید دوروورمون بچه کوچیک نداریم که شیطونی یاد بگیری اخه من خودم

خیلی خیلی شیطون بودم وقت بچگی

گاهی اوقات میخوای بابایی صدا بزنی میگی بهرام ....

توی سفر باید چادر میزاشتم چون جاهای مذهبی میرفتیم و همه هم چادری بودن الا من دیگه وصله ناجور

بودم واسه همین چادر میزاشتم البه برای من خوب بود چون به خاطر چادر همش دست بابایی بودی

همش هم درحال ژست گرفتن بودی که برات عکس بگیرم ازت...

توی راه اگه دو نفر یک ساک و نگه میداشتن سریع میگفتی کمک ...کمک...یعنی دارن همو کمک میکنن...تعجبمتفکر

همش هم وقت غذا یا چیزای دیگه میومدی میگفتی کمک...

 

همش وقت قصه برات میگفتم بالا رفتیم ماست بود پایین اومدیم دوغ بود تو هم وقتی کتاب خوندنت تمام

میشه میگی بالا ماست بود پایین دوغ بود

حرف بابایی گوش نمیکردی بابایی بهت گفت من باهات قهرم رفتی پیش بابایی میگی نه دوست

گاهی اوقات خودتو لوس میکنی میگی مامانی ترسیدم میگم از چی میگی پشهقهرمتفکر

بابایی خوابیده بود من عطسه کردم تو دستت و گذاشتی روی بینیت بهم گفتی مامانی هیس بابایی خوابید

اخرین روز مسافرتمون رفتی یکی از بچه ها که اسمش ستیلا بود و بغل کردی یک دفعه محکم صورتشو

گاز گرفتی و حالا راه میرفتی میگفتی نی نی زدم ...با یک غروری میگفتی گاز گرفتم...

 

به علت طولانی شدن پست عکس هارو گذاشتم ادامه مطلب:

 

 

قبل از اینکه بریم سفر لباس پوشیدی و ژست های مختلف میگرفتی خاله ازت عکی میگرفت

ایلینم

 

 

 

این هم توی مسافرخونه راه اهن

 

 

 

 

ایلینم توی قطار

این هم ایلین خانم به همراه ستیلا جون

 

 

 

 

ایلین به همرا بابایی و عمه بابایی

وقتی که ایلین لوس میشود

 

 

 

ایلین به همراه فاطمه زهرا جون

 

 

 

ایلین درحال نماز خوندن

 

ايلين با همه ني ني ها

 

 

 خوب بخوابي عشقم....

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (49)

مامی کیانا
2 اسفند 91 13:02
سام از آشناییتون خوشبختم چقدر ایلین جون نازنینه همیشه به سفر
از طرف من ایلین توپولو رو ببوسید
میتونم بپرسم از چه شهری هستید؟
آخه عکس اتلیه منو یاد دکور اتلیه والد ساری انداخت گفتم شاید ساروی باشید؟


بله ما ساروی هستیم شما چطور؟
مامی کیانا
2 اسفند 91 13:27
دیدید چه خوب حدس زدم ما هم ساروی هستیم
هوراااا یک همشهری دیگه پیدا کردم آخه همین عکسو من واسه یک سالگی کیانا گرفتم خیلی خیلی خوشحال شدم آیلین جونو ببوس با اجازه لینکتون میکنم دوست خوبم


ما هم شمارو لینکیدیم
مامان ملینا
2 اسفند 91 13:39
سلام فتانه جون نتونستم عکسا رو ببینم .اخه سرعت نت پایینه سر فرصت می یام می بینم.تو لینکهات من و مامان رها رو نوشتی از تهران
ولی ما که تهرانی نیستیم و تهران هم زندگی نمی کنیم. اگه فهمیدی کجایی هستیم بهت جایزه می خرمhttp://www.niniweblog.com/images/smilies/smile%20(25).gif


واقعا؟ولی من فکر کردم از تهرانین
فرناز/مامان ریحانه
2 اسفند 91 13:49
هنوز نخوندم.

چه قالب قشنگی مبارکتون باشه

میگم فتانه جون پس عکسای تولد کوشن؟


هنوز تولد نگرفتیم خانمی
مامان انیسا
2 اسفند 91 14:19
همیشه به تفریح عزیزم آفرین که اینقدر خانم و دوست داشتنی بودی اون عکسی که با بابایی انداختی هم خیلی قشنگ شد فکر کنم دوازدهمین عکس باشه!
فرناز/مامان ریحانه
2 اسفند 91 14:19
خیلی قشنگ بودن ، چه ژستایی هم گرفته موش موشک
لباسای صورتی خیلی بهش میاد.
هزارماشاا... خودتم خیلی ناز و خواستنی هستی فتانه جون
آیلین اونجایی که بابایی دستشو می بوسه عالی افتاده


اره منم دوسش دارم
مامان سمی
2 اسفند 91 14:54
همیشه به گردش و تفریح.قربون این دختر ناز و شیرین زبون
چادر خیلی بهت میاد عزیزم.راستی عکساتونم خیلی قشنگ بود.
انشاالله که خانواده3نفریتون همواره شاد باشه


بابایی که عاشق چادر گذاشتن منه همیشه میگه اگه چادر بزارم دنیا رو بهم میده ولی من نمیتونم خیلی سخنه چادر گذاشتن
آیگین
2 اسفند 91 15:27
سلام مامای جون امده بودید خوزستان از هواش لذت بردید اگر راست میگی مرداد برو خرمشهر


ههههه اره هوا خوب بود...
آیگین
2 اسفند 91 15:29
ماشالله چه بامزه شده من عاشق موهای در هم دخترها هستم .عکس هاش خیلی خوشگلا .
خوبه همه رو گذاشتی تونستیم مامان فتانه رو هم ببینیم


عکس ها بیشتر از این هم بود ولی....
مامان بنیتا
2 اسفند 91 15:31
به به همیشه به سفر عزیزم...معلومه حسابی خوش گذشته بهتون اینو از عکسای قشنگی که گرفتی می شه فهمید خوشگلم چه ژستایی هم گرفته قربونش برم راستی دوستم چه خوب که عکسای خودتم گذاشتی تا ببینیمت..بووس برای مادر و دخمل خوشگل
بهاره مامان ونداد
2 اسفند 91 16:02
عزیزم امیدوارم مسافرت به استان ما بهتون خوش گذشته باشه
مامان آنوشا
2 اسفند 91 16:33
سلام فتانه جون همیشه به سفر الهی فدای این فرشته کوچولوی ناناز برم آره مامانی حتما براش اسفند دود کن ایلین جون خانوم شدی دیگه خاله خوش به حالت که مامان به این خوشگلی داری همیشه شاد باشین
مینا مامی لیانا
2 اسفند 91 18:41
سلام سلام عسل خانم خوشگل خودممم وااااااای چه مسافرت عالی بوده همیشه به گردش و سفر
خب معلومه این آیلین خانم ما خیلی خواستنی هستن
واااااای ماشالله فتانه جون خودت چقدررررررر نازی خیلی عکسای زیبایی بود



مرسی خانمی شما لطف دارین
زهرا مامی ویونا
3 اسفند 91 1:24
واو چه پستی...عاشق این دختر شدم بخداو....خیلی ملوسه...فتانه جون شما که ساروی هستین حدس بزنین من کجاییم 40 کیلومتر ازت دورترم...لووول


نمیدانم...........
مریم (ماری مامی آنیتا)
3 اسفند 91 3:14
آفرین پس شماره ها رو بلده زرنگ خانوم


حرفه ای برای خودش ما همه کپ کرده بودیم
مامان آرشیدا کوچولو
3 اسفند 91 13:39
ببخشید یــــــــــــــه لحظه .... اون خانم خوشگله کنار باباهی رو معرفی نکردید ها کی بود ؟؟؟ نکنه زن باباهیه و مامان ایلین !!!!!!! خلاصه خیلی عکس ها جیگرند
تولد فرشته کوچولوتون هم مبارک


مرسی گلم
خاله فاطمه
3 اسفند 91 14:39
سلام ایلین جون دندونای جدیدت مبارک
خاله فاطمه
3 اسفند 91 14:41
ایلین خانم به منم چندبارزنگیدی وبراخودت حرف میزدی من فدات بشم
خاله فاطمه
3 اسفند 91 14:42
دیدی عزیزم همه عاشق ایلین خانم مامیشم چیکارکنیم دیگه
خاله فاطمه
3 اسفند 91 14:43
عزیزم من عاشق قطارقطارراه بروی توهستم واقعا نازمیگی بااون صدای نازکت
مامان جون
3 اسفند 91 14:45
خوبه دیگه همه جا یه نفروداری که بهت کمک کنه خسته نشی یه وقت مامانی
خاله فاطمه
3 اسفند 91 14:46
وای عزیزم چه عکسای قشنگی خیلی ژستات قشنگه من فدات شم


مامان نازیتا
3 اسفند 91 14:47
وای عزیزم موهاتو خرگوشی میبندی خیلی جیگرمیشی به پا چشمت نزنن یه وقتی


مرسی عزیزم
خاله فاطمه
3 اسفند 91 14:47
وای موهاتو خرگوشی میبندی خیلی ناناس میشی
مادر کوثر
3 اسفند 91 14:51
به به چه سفر خوبی بسلامتی ماشالله به ایلین جون باهوش و شیرین چه عکسای خوبی ممنون از دعوتتون همیشه به شادی و زیارت
مامی
3 اسفند 91 17:35
همیشه به سفر آیلین خوشگلم.دخمل بانمک.چه عکسهای خوشگلی


مرسی از اینکه به ما سر زدین ما شمارو لینکیدیم
مامان قند عسل
3 اسفند 91 19:04
ایشالا که بهتون خوش گذشته.ایشالا همیشه به سفر و شادی


مرسی از اینکه به ما سر زدین
عمه ي آتنا
4 اسفند 91 9:45
چقدر شيرين زبونه ماشااله كه انقد باهوشه لذت بردم از عكسها
بوس واسه ايلين جووووونم


مرسی عزیزم
مامی آوید
4 اسفند 91 18:43
همیشه به سفر فتانه جون...پس اومده بودین استان ما!!!...امیدوارم به شما خوش گذشته باشه...
چقدر عکسا نازننننننننننننننن...آخه این دخملک چطوری اینهمه ژستای قشنگ میگیره...مگه دستم بهش نرسه...
خدا حفظش کنه...


واقعا خیلی ژست های قشنگی میگیره
سپیده مامان درسا
4 اسفند 91 19:26
سلام خانومی بلاخره عکسها اومد و دیدم چه عکسهای قشنگی گرفتین ، خوشحالم که بهتون خوش گذشت ، انشالله همیشه شاد و خندون باشین ببوس دخملی رو از طرف من
زهرا مامی ویونا
4 اسفند 91 23:46
منم بهشهریممم...خخخخ
خوشحالم از آشناییت...من ساری زیاد میام...اگه شد و قسمت بشه همو ببینیمم...لووول


حتما عزیزم
محيا كوچولو
5 اسفند 91 1:01
سفر بخير خاله ايشالله هميشه سفرهاي خوب شايد ماهم آخر سال يه سفر بريم جنوبعكساتونم خيلي قشنك بودن
مامان یلدا و سروش
5 اسفند 91 1:13
همیشه بگشت خانومی. مطمینا بهتون خوش گذشته. چه عکس هایی هم گرفتین. ماشاالله به آیلین جون ومامان خوشگلش. خدا 3 تاییتون رو برا هم نگهداره
مامان یلدا و سروش
5 اسفند 91 1:16
راستی من چرا فکر میکردم مامان فتانه .
ببخشیدااااااااااااااا واقعا ببخشیداااااااااااااااااااااا سنش باید زیاد باشه.. واقعا چرا جای بسی تعجب دارد. که من اینطوری فکر میکردم... همیشه شاد باشین و پایدار


هههههه همه همین فکرو میکنن به خاطر قد و هیکلشه....ماشالله ماشالله از همسن و سالاش رشدش بیشتره ماشالله
مامان آیلا
5 اسفند 91 9:02
همیشه یه تفریح و گردش اما خودمونیم با بچه کوچیک سفر کمی سخته ولی معلومه که آیلین خیلی خانم هست . عکس سه نفری تون هم عالیه عالی هست
مامان پریسا
5 اسفند 91 10:14
وای چه خوب پس اومده بودی نزدیکای ما.

حیف شد که نشده مو ببینیم.


اره حیف شد چون هم وقت کم بود هم اینکه ما کاروانی بودیم نمیشد از کاروان جدا شد...انشالله سری بعد
مامان پریسا
5 اسفند 91 10:14
خیلی خوبه که ادم در سفر یه کمک داشته باشه امان از این شرین زبونی ها
مامان پریسا
5 اسفند 91 10:17
وای چقد عکس عالی بود دست گلت درد نکنه مامان فتانه
مامان انیسا
5 اسفند 91 14:11
بدووووووووووووو ما عکس تولد میخوایم !کجایییییییییییییییی؟
مامان بهناز
5 اسفند 91 15:22
خودمم نمیتونم چرا چنین فکری کردم.هههههه. خدا حفظت کنه فتانه جون. ماشاالله به آیلین جون. قربونش بشمممممم
سهیلا مامان درسا جون
5 اسفند 91 16:30
سفر بی خطر عزیزای من
ماشاالله چه عکسای توپی انداختین از دخملی گلمون
یکی از یکی خوشگلتر و ماهتر
آدم دلش باز میشه
این خوشگل خانوم رو می بینه
چقدرم قد کشیده و بزرگ شده قربونش برم
هزار ماشاالله
راستی رنگ سرمه ای چقدر به آیلیین خوشگلم میاد
ببوس ناز گل خاله رو


مرسي عزيزم لطف دارين
فهیمه مامان سینا
5 اسفند 91 17:10
ماشاالله به آیلین ... عکسا همگی عالی بودن..انشااله همیشه به سفر و شادی و خوشگذرونی
مامان مهرناز
6 اسفند 91 11:38
سلام ایلین جون همیشه به سفر چه عکسای خوشکلی چه دختر زرنگی چه مامان خوشکلی انشالله خانواده سه نفرتون همیشه شادشادباشه یه عالمه بووووووووووووووووووووووس
نسرین خاله اسما
7 اسفند 91 0:34
همیشه به گردش و خوشی باشی عزیزدلم
مامان فرنیا
7 اسفند 91 10:59
خیلی عکسهای قشنگی هستند وای که چه دختری مامان خدا را شکر کن دختری خیلی شیطون نیست انوقت هی باید دنبالش میدویدی بعد میامدی اینجا مینوشتی از بس دنبالش دویدم خسته شدم



اره واقعا ایلین خانمه اصلا اذیتم نمیکنه
مامان میعاد
7 اسفند 91 13:14
وای خدا اونجا که بابایش داره دستشو میبوسه چقدر شیرین شده


اره واقعا قشنگ شده هنری شده
مامان رومینا
7 اسفند 91 23:16
ماشالا چه دختر خوشگلی دارید خدا حفظش کنهتولد زنبوری آیلین جون مبارک ایشالا همیشه شاد و تندرست باشه پرنسس کوچولو


مرسی از اینکه به ما سر زدین
alireza
10 اسفند 91 12:04
سلام خوبی؟وبلاگ خوبی داری دوست داری یه سرگرمی خوب داشته باشی بیا ببینن اینجا چه خبره هم سرگرمی برای کودکان هست هم برای خانم ها یه سر بزن ضرر نمیکنی
کاکل زری یا ناز پری
10 اسفند 91 22:22
مبارکه مبارکههههههه الهی عروسش کنی ممنون از این همه عکس خوشکل که برامون گذاشتی خیلی شرمنده ام که دیر سر زدم بهتون از این دفعه بیشتر میام
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفسم ایلین می باشد