ایلین ایلین ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

نفسم ایلین

تولد 2سالگی آیلین نازم با تم زنبوری

    سلام نفسم بالاخره با کلی تاخیر جمعه تولدت و جشن گرفتیم...عزیزم شرمنده...حالا اومدم با کلی عکس ...اول از همه از دخملی گلم بگم که خیلی توی تولدش خانم بود و همش وسط بود و میرقصید.... دوما تشکر میکنم از مامان جون که تهیه غذاها به عهده مامان جون بود و خرید بیشتر وسایل پذیرایی رو خانواده بابایی تقبل کردن.....مرسی از همگی...البته تزیینات اتاق با بابایی و خاله ها بود ...مرسی باباجون...    انقدر از شمع فوت کردن خوشت میاد که یک 10 20 باری هی گفتی فوت و ما روشن کردیم و شما گفتی 1 2 3 فوت میکردی و برای خودت دست میزدی همه رو هم مجبور میکردی که برات دست بزنن...این کارو برای چند بار تکرار کردیم...خانمی شکموی ...
27 مهر 1392
10408 0 72 ادامه مطلب

در استانه 25 ماهگی

وقتی فتانه صدایم می کنی که قلب مادر برایت از جا کنده میشود،که صدای تو صدای خوبیهاست . وقتی با آن قدمهای کوچک راه بسویم کج می کنی که لبخند مادر محو نشدنی است ...آغوشت که می کشم قلبم گرم می شود، خانه ات آبد ایلینم که با تو مادری میکنم ... دلم برای صدایت تنگ است جان ِ مادر! اعتراف می کنم که گاه دلم برای زندگی هایی پرواز کرده،ذهنم با دیدن چیزهایی درگیر شده ولی از بعد ِ تو همیشه خوشم با همین خوشی ها. ایلینم حالا وقته شیرین زبونی های دخملیه....   من که برات کتاب میخونم با صداهای مختلف میخونم میبینم وقتی تو هم داری برای خودت  میخونی صداتو هر لحظه عوض میکنی     میگی مامانی بادکنک ترکید بابایی بگو بخره &...
27 مهر 1392

فرشته کوچولوی من در 20 ماهگی

خدایا به فرشتگانت بسپار در لحظه لحظه نیایش خویش “فرزند مرا از یاد نبرند . . .” سلام عزیزم...................سلام عشقم و سلااااااااااااااااااااممممممممممممم به تو که تمام بهونه ی من  برای زندگی هستی ................ تبسم شیرین عشق ، گوشه ای از نگاه خداست تنها به نگاه او می سپارمت  دخترم.  وقتی چشمهای زیبایت را به چشمهایم میدوزی و برق زیبای هوشیاری ات را حس میکنم ... با هوش سرشارت همه را جذب خود میکنی گل بهشتی من ...باران عشقت را میطلبم...تا بی چتر...قدم بزنم در زیر بارش بی امان احساست...و خیس شوم از عشق....از حس قشنگ بودن....اشکم میبارد و قلبم هزار بار مینوازد... برای تو فقط ب...
27 مهر 1392

21 ماه همنفسی با تو

٢١ ماه گذشت ...٢١ ماه با تو زندگی کردن ...٢١ ماه از تو نفس گرفتن ...٢١ماه در تو رشد  کردن .. ٢١ ماه بیداری ...٢١ ماه خوشحالی ...٢١ماه با تو در هر ثانیه ... ٢١ماه به معنای تمام لبخند ... ٢١ ماه بعد از ۹ ماه انتظار ... دخترنرم و نازکم،  آهنگ خوش زندگیم ،نقش سبز زندگی من ... گل قشنگم، اطلسی پر از رنگم ،اقاقی بنفشم  ... روح لطیف زندگی آغشته به عشقم، آرامش درون و بیرون ... حضورت در زندگی من و پدرت جاودانه باد .دلت گرم ٬ پایت قرص و لبت خندان نوگلم کودکی کن و شاد باش ... و بیاموز انسان بودن را .همچنانکه در تکاپوی شناخت خودت و جهان هستی ! و خدا را هزاران بار شکر ...
27 مهر 1392

به مناسبت 27 ماهگیت....

  سللللللللللللللااااااااااااام و صدسلااااااااام به دخملی گل خودم ....امروز 27ماهگیت تموم شده وارد 28ماهگیت میشی گلم....حالا دیگر تو «27ماه» داری…میدانی که حضور یعنی چی؟ «حضور» یعنی چیزی بیش از «بودن» و کاملا محسوس است که تو دیگر در خانه حضور داری ...حضوری شیرین...حضوری دلنشین....که گاهی اگه این حضور سبز حس نشه به اندازه تمامی دنیا گیج و سردرگمم و خودم را با یاداوری حرفات و کارات مشغول  میکنم....باید اعتراف کنم زندگی در کنار تو شده هجوم ثانیه ها،غرق شدن در تو، بازی کردن با تو ، آشپزی و غذا و آب دادن بتو ؛ شیر- کیک دادن به تو....اقرار میکنم گاهی لجاجتت کلافه ام میکند اما در خل...
27 مهر 1392

23ماهگیت مبارک

  بیست وسه ماه است زندگی ام زیباتر شده است واحساسم شیرین تر   بیست وسه ماه است لبانم خندان تر شده است ودلم شادتر   بیست وسه ماه تمام است فرشته ای درکنارم است ولحظه به لحظه با همیم .فرشته ای پاک وبی آلایش که باهم نفس میکشیم .با هم میخندیم .باهم گریه میکنیم .با هم بازی وشادی میکنیم وبا هم عاشقانه همدیگر را در آغوش میکشیم .   بیست وسه ماه است مادر شده ام وبا تمام وجودم به گل باغ زندگی ام عشق می ورزم .   چه قدر زیباست این دقایق با هم بودن ودرکنارهم خندیدن .چه قدر زیباست حس خوب مادر بودن   تمام خستگی روزانه ام با مامان گفتنش تمام میشود .   خدایا توانی به من بده تا درکنار دخترکم بمان...
27 مهر 1392

دخترک 31ماهه ی من

  سلام باورم نمی شود،همه چیز انقدر سریع باشد …اکنون لبخندی از گذر تک تک روزهای مادری ام بر لب و شکرانه داشتنت که همواره در قلبم جاری است مرا می برد تا ساعت عاشقی،تا همه آرزوهای خوب برای تو! هر روز که می گذرد دلبرباتر می شوی،حالابیشتر از پیش می فهمم چقدر ساده است معامله دنیا با یک لبخند معصوم ات ،دنیا با یک نگاه پاک ات،دنیا با یک ماما گفتن بی بهانه که تا جواب جانمش را می شنوی لبخند می زنی و چشم نازک میکنی به نشانه حس خوبت از بودن من ...ایلینم بی دریغ لبخند می زنی و تو ،محوم می کنی در این همه زیبایی . ایلین باور دارم که تو مهربانی ،درست مانند مهربانی آسمان و سخاوتت به اندازه باران کودکیت روان...حتی بیشتر ! تو پاکی...
27 مهر 1392

28 ماه زندگی پر از لذت حس مادری

سلام به این دخملی گل شرمنده عزیزم چند وقتیه درگیر اسباب کشی بودیم تازه کارمون تمام شد و اومدم از گل دخملی بگم البته قبلش 28ماهگیت و تبریک میگم البته با کلی تاخیر این چند روزی که درگیر بودم مادرجون کلی لصرار میکرد که بفرستمت اونجا میدونستم اگه بفرستمت دیگه شب نمیارنت منم نمیتونستم شبا بدون شما بخوابم خلاصه چون خیلی سرم شلوغ بود و خاله ها و مامان جون هم باید کمکم میکردن گذاشتمت اونجا شب اول که اصلا خوابم نمیبرد تا 2 3 بیدار بودم صبح هم 6 7 بیدار شدم خیلی استرس داشتم و کلی بغض اگه کسی کوچیکترین چیزی ازت میگفت گریم میگرفت ولی شبای بعد انقدر خسته بودم اذیت نشدم ولی دخملی فقط شب اول خوب بود شب های بعد میگفت برم پیش مامان فتانه زنگ ه...
27 مهر 1392

خبر خبر....خبر خوووووووووش .....

  سلاااااااااااااااااااام به دختر ناز و. ملوسم .....خوبی خوشی عزیزم....انشاللهه همیشه زندیگی بر وفق مرادت باشه ....امیییییییییییییییییییییییییین خبر خوشمون اینه که خاله فرزانه ازدواج کرد به صورت خیلی خیلی ناگهانی قضیه از اینجا شروع شد که خاله حدیثه بوتیک باز کرد و چند روز اول خاله فرزانه تو چیدمان کمکش میرد همونجا مغازه روبرویی که همین دادماد تازمون باشه میبینتش و ازش خوشش میاد و چندبار به دامادم میگه ولی دامادم و خاله حدیثه به ما نمیگن بعد از یک هفته دیدن پسره واقعا خوشش اومده با ماامان و بابا صحبت کردن اونا هم دیدن و صحبتا کرده شد خلاصه انقدر این کار زود اتفاق افتاد که ما هنوز باورمون نمیشه که سر یکی دو هفته خاله فرزانه ...
22 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفسم ایلین می باشد