ایلین ایلین ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه سن داره

نفسم ایلین

من بی تو هیچم............

سلام عزیزم خوبیییییی خوشییییی شرمنده مامانی نتونستم چند وقت برات مطلب بزارم سرم خیلی خیلی شلوغه وقت امتحانات هم هست و من حوصله پشت کامپیتور نشستن ندارم الان هم دارم با گوشیم برات بنویسم البته کلی کارهای جالب و حرف های قشنگ میزنی ولی من مثل قبل یادداشت نمیکنم و یادم میره حالا تا جایی که یادم میاد مینویسم اول از همه از کلاس زبانت بگم که حسابی با محیط و کلاس کنار اومدی دیگه من باهات سر کلاس نمیام شما با اشتیاق میری تو کلاست و به تمام سوالای تیچرت جواب میدی ...چند روز پیش هم امتحان مین ترمتو دادی و تیچرت حسابی ازت راضی بود میگفت عالی بودی ....مامانی فدای دخترش بشه که انقدر خوب با همه چی زود کنار میاد و همه چی رو هم زود یاد می...
11 دی 1392

یک روز افتابی

  سلام عزیزم خوبی عشقم.....ببخش که این چندوقته کمتر برات مینویسم اخه نزدیک امتحاناییم و حسابی درگیرم...از شما بگم که خیلی خیلی خوب با کلاست کنار اومدی و چند جلسست که دیگه باهات نمیام سر کلاس این خودش خیلی باعث پیشرفتت شد کلی حرفای تیچرتو گوش میدی کارایی که  میگه انجام خودت رنگامیزیتو انجام میدی کاردستی درست میکنه و کلی کلمه های جدید یاد گرفتی....عاشق اینی که سر کلاس برات فیلم میزاره خیلی دوست داری و با ذوق کاراشو انجام میدی..... یک وقتایی یک حرف هایی میزنی من تا چند ساعت تو هنگ میمونم...   خیلی تو کارهای خونه کمکم میکنی و اسبابا بازیاتو جمع میکنی اتاقتو مرتب میکنی لباساتو میزاری تو  کشوت تو سفره گذاشتن...
14 آذر 1392

تاثیر پروانه ای حضور تو در زندگی....م

سلام گلم خوبی عزیزم ببخشید چند وقته نیومدم برات ننوشتم ...سرم شلوغه از یک طرف کلاسای خودم از یک طرف رسیدگی به شما و کلاس بردن شما دیگه توانی برای نوشتن نمیزاره برام....دخترم این روزها دیگه خانمی شده برای خودش و خیلی خوب حرف گوش میده و بد و خوب و متوجه میشه ...از کلاس زبانت بگم که خیلی علاقه داری و دوست داری بریم ولی وقتی تو کلاسی همش ساکتی و هرچی خانم معلمت ازت میپرسه با اینکه بلدی نمیگی و خجالت میکشی و پشتم قاءم میشی کلی داستان داریم سر کلاس با شما ولی خوب یاد میگیری و راضیم انقدر میبرمت که عادت کنی و دیگه خجالت نکشی.... پیشرفتای زبانت.. HELLO.HOW ARE YOU.IM FINE THANK YOU.RED.BLOU.GREEN.YELOW.HERE YOU ARE.COLOR PENCIL.PENC...
30 آبان 1392

ایلین در کیاسر و خبرهای اخیر

سلام عزیزم خوبی خانمم....چند هفته پیش با خاله ها رفتیم کیاسر که خیلی خیلی خوش گذشت و چون من دوربین نبرده بودم و با گوشی عمه عکس گرفته بودم عکس دیر به دستم رسید البته کامل هم نیست             خوب حالا بریم سراغ اتفاقای این چند وقته....به قول پسر پسر عموم که میگه عمو علی بالاخره بعد از سعی و تلاش فراوان به نیلوفر رسید پسرعموی من بعداز8سال به عشقش رسید وقتی که شبی که میخواستن برن خواستگاری اومد خونمون تمام دستش میلرزید هرکس میشنید میگفت بالاخره علی به نیلوفر رسید؟همه میدونستن خیلی خیلی همو دوست داشتن دیروز هم جشنشون بود 1500تا دعوتی داشتن کلی شلوغ شده بود وسط سالن به ا...
12 آبان 1392

دخترک 32ماهه ی من

سلام عزیزم عشقم عمرم جونم خوبی گلم دخترم امروز 32 ماهگیش تموم شده 32ماهگیت مبارک عزیزم... باورم نمی شود،همه چیز انقدر سریع باشد …اکنون لبخندی از گذر تک تک روزهای مادری ام بر لب و شکرانه داشتنت که همواره در قلبم جاری است مرا می برد تا ساعت عاشقی،تا همه آرزوهای خوب برای تو!  باید اعتراف کنم زندگی در کنار تو شده هجوم ثانیه ها،غرق شدن در تو، بازی کردن با تو ، آشپزی و غذا و آب دادن بتو ؛ کلبه زندگیمان سبز است به بودنت ، هوایش عطر تَن ات ، نفسهایت آبروی خانه مان، خنده هایت صدای چشمه های بلور میدهد دلبندم،اشک هایت به پاکی بهشت اند، شور و نشان ِ دنیای بی ریایت . بشنو شکرانه ناحسابم را ... خدایــا !   ایلی...
27 مهر 1392

تولد 2سالگی آیلین نازم با تم زنبوری

    سلام نفسم بالاخره با کلی تاخیر جمعه تولدت و جشن گرفتیم...عزیزم شرمنده...حالا اومدم با کلی عکس ...اول از همه از دخملی گلم بگم که خیلی توی تولدش خانم بود و همش وسط بود و میرقصید.... دوما تشکر میکنم از مامان جون که تهیه غذاها به عهده مامان جون بود و خرید بیشتر وسایل پذیرایی رو خانواده بابایی تقبل کردن.....مرسی از همگی...البته تزیینات اتاق با بابایی و خاله ها بود ...مرسی باباجون...    انقدر از شمع فوت کردن خوشت میاد که یک 10 20 باری هی گفتی فوت و ما روشن کردیم و شما گفتی 1 2 3 فوت میکردی و برای خودت دست میزدی همه رو هم مجبور میکردی که برات دست بزنن...این کارو برای چند بار تکرار کردیم...خانمی شکموی ...
27 مهر 1392
10413 0 72 ادامه مطلب

در استانه 25 ماهگی

وقتی فتانه صدایم می کنی که قلب مادر برایت از جا کنده میشود،که صدای تو صدای خوبیهاست . وقتی با آن قدمهای کوچک راه بسویم کج می کنی که لبخند مادر محو نشدنی است ...آغوشت که می کشم قلبم گرم می شود، خانه ات آبد ایلینم که با تو مادری میکنم ... دلم برای صدایت تنگ است جان ِ مادر! اعتراف می کنم که گاه دلم برای زندگی هایی پرواز کرده،ذهنم با دیدن چیزهایی درگیر شده ولی از بعد ِ تو همیشه خوشم با همین خوشی ها. ایلینم حالا وقته شیرین زبونی های دخملیه....   من که برات کتاب میخونم با صداهای مختلف میخونم میبینم وقتی تو هم داری برای خودت  میخونی صداتو هر لحظه عوض میکنی     میگی مامانی بادکنک ترکید بابایی بگو بخره &...
27 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفسم ایلین می باشد