ایلین ایلین ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

نفسم ایلین

در استانه 25 ماهگی

1392/7/27 12:12
نویسنده : مامان فتانه
1,245 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی فتانه صدایم می کنی که قلب مادر برایت از جا کنده میشود،که صدای تو صدای خوبیهاست . وقتی

با آن قدمهای کوچک راه بسویم کج می کنی که لبخند مادر محو نشدنی است ...آغوشت که می کشم

قلبم گرم می شود، خانه ات آبد ایلینم که با تو مادری میکنم ... دلم برای صدایت تنگ است جان ِ مادر!

اعتراف می کنم که گاه دلم برای زندگی هایی پرواز کرده،ذهنم با دیدن چیزهایی درگیر شده ولی از بعد ِ

تو همیشه خوشم با همین خوشی ها.

ایلینم حالا وقته شیرین زبونی های دخملیه....

 

من که برات کتاب میخونم با صداهای مختلف میخونم میبینم وقتی تو هم داری برای خودت  میخونی صداتو

هر لحظه عوض میکنی

 

  میگی مامانی بادکنک ترکید بابایی بگو بخره

 

راستی دیگه دندونات هم کامل دراومده 

 

 

 از حمام که میای بیرون سرتو کلاه یا شال میزارم میگم ایلین در نیار موهات صاف بشه شما هم میری

شالو میگیری میزاری سرت میگی مو صاف

 

 تو حمام بودیم من به خاله گفتم ظرف ها رو بشور بعد چند دقیقه ایلین سرشو میبره دم در میگه خاله

ظرف ها بشور کلی خندیدیم

 

دیگه تقریبا جمله بندیت کامل شده خیلی ناز حرف میزنی معلومه که خودت هم کلی ذوق میکنی چون

همینطور مشغول حرف زدنی

 

امروز برام غصه ی شنگول و خوندی کلی ذوق کردم از بس که برات خوندت حفظ شدی...اینجوری

خوندی...اقا گرگه  در  کیه کیه  من  من  مامانی غذا بخور ...نونایی ارد دست ها سفید منگول خورد

مامانی چاقو شکم پاره ...تمووووم...بالا ماست پایین دوغ...بین تمون کلمه هات هم فاصله میدی وکلی

هم با ناز میحرفی  (اقا گرگه در زد منگول گفت کیه کیه در میزنه گرگه گفت منم منم مادرتون غذا اوردم

براتون بعدش هم میگه اقا گرگه رفت نانوایی گفت ارد بده دستامو سفید کنم بعدش هم مامان بزی شکم

اقا گرگه با چاقو پاره کرد این ترجمه داستانش بود)

 

 ژست دخملی 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (31)

بهاره مامان ونداد
22 اسفند 91 17:23
ژست هات من وکشتند خوشکل خانم حالا نمیشه رو زمین نخوابی عکس بگیری شیرین زبون من بوسسسسسسسسسس مامانی ما اپیم


تا بهش میگیم ایلین ژست بگیر دراز میکشه
مامان کوثری
22 اسفند 91 18:00
عزیزم عکس ها رو با کیفیت آپلود کن آدرس آپلود شده اش رو بفرست
مامان انیسا
22 اسفند 91 18:33
عزیزم!شعر بلدی!چه لباس خوشگلی پوشیدی
سپیده مامان درسا
23 اسفند 91 3:02
آخی ناز نازی من ماشالله با اون ژستای خوشگلت عزیزم چه تیپی هم زده خانوم خانوما
مامان ثمین
23 اسفند 91 3:19
سلام چه دخترنازی دارین ماشاله
عزیزم بیاین پیش ماخوشحال میشیم


مرسی خانمی....چشم همین الان میام
مامان میعاد
23 اسفند 91 15:25
ای جانم این دخمل مثل چهره ش چقدر شیرین زبونه


مرسی عزیزم
مامان کیانا
24 اسفند 91 0:20
سلام خانمی مرسی از نگاه قشنگت . گل دخملی رو ببوس


مرسی خانمی
مامان آرشیدا کوچولو
24 اسفند 91 1:16
ای وروجک باممک چکار کردی دل مامانی و همه رو آب کردی
ایگین
24 اسفند 91 1:22
سلام این دختری رو بووووووس بارون بکن



مرسی خانمی
مامان آیلا
24 اسفند 91 8:29
حالا کجاشو دیدی مامانی صبر کن ببین چطوری زبون می ریزه این فسقل خوشگل خاله


عاشق این زبون ریختنام
قالب و تقویم کودکانه
24 اسفند 91 10:26
راستی دخترتون عجب بلایی هست رو زمین ژست گرفتناش خلی قشنگه


مرسی خانمی
خاله فاطمه
24 اسفند 91 11:25
وای من عاشق صدا کردنتم وقتی به اسم ادمو صدا میکنی ادم میخواد تورو بخوره گلم
خاله حدیثه
24 اسفند 91 11:26
عزیزم حالا دیه همه رو به اسم صدا میکنی خیلی قشنگم حرف میزنی
خاله فاطمه
24 اسفند 91 11:30
خاله جون این لباسه خیل خیلی بهت میاد ...خیلی جیگر شدی
خاله فاطمه
24 اسفند 91 11:30
خاله فاطمه
24 اسفند 91 11:31
وای ایلین دیگه همینم مونده بود شما بهم دستور بدی که ظرف ها رو بشورم...تا دیروز مامانی بود حالا ایلین خانم نمایندش شده
خاله فاطمه
24 اسفند 91 11:31
راستی خیلی ناز قصه شنگول و منگول خوندی برامون
محبوبه
24 اسفند 91 19:58
1000 ماشالله بهش. چراغ خونه اند این کوچولوهای شیرین زبون. ببوسش برام
مسیحا
24 اسفند 91 23:35
مبارک مبارک ،، ماهگردت مبارک
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
25 اسفند 91 0:05
ای جان مامانی میگم پس چه خوب شد که ما موقع شیرینی و خوشمزگیهای آیلین جون باهاتون آشنا شدیم وگرنه بعدا کلی حسرت میخوردیم
کلی به خاطر ظرف شستن خاله خندیدم.
فتانه جون ببوسش از طرف من ای شیرین زبون خوشگل رو


ههههههههههههه اره خیلی جالب بود....مکرسی خانمی
مامان کیانا
25 اسفند 91 7:33
مرسی گلم و ما هم همچنین
مامان کوثری
25 اسفند 91 11:56
من منتظرم بالاخره میخواین یا نه ؟
مطهره
25 اسفند 91 20:29
ای جون دخمل ناناز و شیرین زبون
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
26 اسفند 91 15:18
در پرتو الطاف ایزد منان نوروز فرخنده بر روزگار خرمتان مبارک و بهار شوق انگیز بر قامت سبز وجودتان شکوفه باران باد. پشاپیش سال نومبارک
مامان فرنیا
26 اسفند 91 15:57
سلام این دختری مگه خیلی خوابالوئه که همه ژستهاش خوابیدنی است
مامان ملینا
27 اسفند 91 10:50
خداوندا ، نمیدانم چه تقدیری مرا فرموده ای اما برای دوستان من عطا فرما : هزار و سیصد امید هزار و سیصد و نود بهروزی هزار و سیصد و نود و دو لبخند زیبا پیشاپیش سال نو بر شما و خانواده محترمتان مبارک باد
مامان سمی
27 اسفند 91 11:11
قربون شیرین زبونیهات و ژستهای بامزه ات خوشگل خانم


مرسی خاله جون
مامان تارا و باربد
27 اسفند 91 13:30
سال نو مبارک با آرزوی بهترین ها برای شما و خانواده عزیزتون


مرسی عزیزم
پريسا
27 اسفند 91 14:18
سلام
داشتم ميومدم سر بزنم كه پيش دستي كردين
پيشاپيش عيدتون مبارك


مرسی
مامان یلدا و سروش
29 اسفند 91 0:47
دوقدم مانده به خندیدن برگ. یک نفس مانده به ذوق گل سرخ. چشم درچشم بهاری دیگر…. تحفه ای ندارم که کنم هدیه تان. یک سبدعاطفه دارم همه ارزانیتان… نوروز مبارک
راحله
29 اسفند 91 11:40
وای خدا این ژست های قشنگش منو کشته مخصوصا عکس دومی چقدر داستانش رو قشنگ میخوووونه ای جووووونم مامان فتانه جونم سال نو شما مبارک باشه امیدوارم روزهای سراسر خوشی و شادمانی براتون رقم بخوره


مرسی خانمی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفسم ایلین می باشد