ایلین در بابلسر و....
این روزها برای دیدن زندگی به تو نگاه میکنم
سلام به همگیییییییییییی.....خوبیین....خوشیییینننننننن...چه میکنین با این روزهای گرم و طولانی تابستون
که هرجوری که میخوای وقتتو پر کنی باز هم کلی وقت اضافه میاد ....ما هم که همش بیروووووووننننننن....باز هم
ایلین ما حوصلش سر میره
این روزها ایلین هنوز از خمیر بازیش سیر نشده و تا بیکار میشه میره سراغ خمیر بازیش ....
23.5 هم با بابایی و خاله فاطمه رفتیم بابلسر ...خیلی بهمون خوش گذشت...کلی خوراکی خوردیم...قایق سوار
شدیم...اب بازی کردیم...پارک رفتیم...و اخرش یک شام خوشمزه خوردیم و اومدیم خونه...این هم عکساش
اینجا هم داشتیم میرفتیم عروسی دختر خاله بابا19.5.
این شب ها برای اینکه مامان جون هم با ما بیاد بیرون وایمیسیم که از مغازه بیاد خونه و با هم میریم...برای
همین تا 2 3شب بیرون میمونیم...این هم یکی از شبهاست که برای شام پیتزا خریدیم و رفتیم پارک افتاب
خیلی خوش گذشت تا 2 اینا بودیم و اومدیم خونه
این هم اثر هنری ایلین خانم
نمیدانم چشمانت با من چه میکند
فقط وقتی که نگاهم میکنی چنان دلم از شیطنت نگاهت میلرزد
که حس میکنم چقدر زیباست
فدا شدن.....
برای چشمهایی که تمام دنیای من است