دنیای من .....
سلااااااااااااااااااااام به همگییییییییییییییییییییییی و دختر عزیزم....بعداز تاخیر فراوان بالاخره امتحانام تموم شده اومدم برات بنویسم ......
ایلینم خیلی خانم شدی و هرچیزی و درک میکنی....
یک روز قرار بود برامون مهمان بیاد میگی مامانی مهمان اومد بگو من روسری بزارم
رفتیم تولد سنا جون سنا موهاشو درست کرد اومدیم خونه میگم موهای ایلین خوشکلتر شده بود میگی یعنی میخوای بگی موهای سنا زشت شده بود ؟
تو اتاق بودی میام پیشت میگی از پیشم برو میگم چرا میگی چون نمیخوام ببینمت
یک روز برای اولین بار رفتیم استخر اول فکر میکردی که مثل خونمون یک حوض کوچیکه میگیم استخر دل تو دلت نبود که زودتر بریم داخل بعدش که رفتیم دوش بگیریم میگم بیا بریم میگی نه باشیم فکر کردی استخر اینجا زیر دوشه بعد که رفتیم استخر به اون بزرگی و دیدی قیافت دیدن داشت کپ کرده بودی چشمات گرد شده بود کلی به ذوقت خندیدم....از تو استخر بیرون نمیومدی خیلی بهت خوش گذشته بود و منم از این بابت حسابی ذوق داشتم....تا اخر استخر کلی شنا کردن یاد گرفتی و میگفتی کمرت و داشته باشیم شنا کنی حالا بهم میگی بفرستیمت کلاس شنا ...معلوم بود استعدادشو داشتی
میگی مامان ارزو میکنم برام کتاب سیندرلا بخری
جدیدا یاد گرفتی از خونه خاله میخوایم بریم خونه گریه میکنی میگی من دلم براش تنگ میشه
خیلی غر میزنی ...نمیخوابیدی خودمو به خواب زدم با خودت میحرفیدی میگفتی ادم بچش هرچی میگه میگه چشم نه اینکه سرش داد بزنه ...این دفعه به خاطر این کارت باهات قهر کردم میفهمی کارت اشتباه بود
خلاصه اینکه یک حرفهایی میزنی تو اوج عصبانیت خندم میگیره
ایلین با مایو خاله
عاشق پازلی همیشه برات پازل های کوچیک میگرفتم و انجام میدادی این سری که اینو گرفتم گفتم بزار باشه من باشم بهت بار اول یاد بدم ولی یک روز که من نبودم باباییبهت داد اومدم دیدم همشو کامل خودت انجام دادی کلی ذوق کردم و این روزها همچنان در حال خریدن پازلم
اینجا هم تولد سنا جونه....حانم فیلمبردار اومد ازم پرسید شما مامان این دختری گفتم اره گفت میشه بیاری اتلیه
ما و ازش چندتا عکس پوستری بگیرم برا تبلیغات اتلیمون ...گفتم من اصلا قائمشهر زندگی نمیکنم خلاصه کلی
خواهش که حتما بیارش شمارشم داد که باهاش تماس بگیرم....حتی گفت به عنوان تشکر براتون چندتا
عکسشو میدم....حالا اومدم به بابایی میگم میگه نمیخواد دوست ندارم من کلی خندیدم گفتم خوب حالا انگار
میخواست عکس دخترشو تو جهان پخش کنه
این هم برف شادی که ایلین ولین بار بود دیده بود
این هم baby born یا اواجون هدیه بابایی به دخترک که حسابی خوشش اومده و همه جا همراشه و مرتب در حال غذا دادن بهشه یا در حال پوشک کردنش
تاس چین هم برای دخترم گرفتم که واقعا خوبه..بار اول که خاله بهش طرز کارشو یاد داد و اولین کارتو یاد گرفت دیگه خودش همه رو میزاره و حتی تو ماشین هم دست از بازی کردن برنمیداره حتی اسم حروف هارو یاد گرفتم اگه عدد انگلیسی هم داشته باشن براش میگیرم چون خیلی موثر بود
فعلا عکسام تموم شده ولی دیگه زود زود میام مینویسم چون ماه رمضون و بیکاریم حسابی
بای بای دوستای گلمووووووووووووووووووووووون