دخترک باهوش و زرنگم
سلاااااااااااااااام مامانی...نفسم چی بگم از کارات که روز به روز داری شیرینتر میشی چند روز پیش بردمت
توی حیاط که راه بری و حوصلت سر نره دیدم هر کاری میکنم و هر سمتی میرم شما نمیای و فقط میری
سمت در حیاط با انگشتای نازت بیرون و نشون میدی که بالاخره بردمت بیرون تورو به حال خودت گذاشتم
دیدم دقیقا مسیری که روز قبل رفتیم سمت خونه مامان جون رفتی کلی تعجب کردم دستت و گرفتم که
ببرمت یک مسیر دیگه دیدم جیغ میکشی و نمیای اینجا بود که فهمیدم بعله خانمی با این همه شیطونیش
مسیر خونه مامان جون و حفظ کرده...
دخترم نماز خوندن یاد گرفته و وقتی بهش میگیم ایلین نماز بخون میره همون جایی که بابایی جانمازشو
میزاره مهرو میگیره و بینی خوشگلشو میزنه به مهر و بلند میشه ...عاشقتم مامانی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی