واااااایییی ایلینم سوخت
سلام مامانی ...خیلی ناراحتم و شرمنده...چند شب پیش خونه دختر عموم بودیم که شما پیش بابایی
وایستاده بودی که چای ریخت روی پات که شما گریه کردی البته از جیغ من بیشتر ترسیدی
که سر بابایی
داد زدم چرا مواظبت نبوده سریع بردیمت زیر شیر اب و پاهاتو اب زدم و بعد از 5 دقیقه خمیر دندون مالیدم به
پاهات که سریع پسر عموم رفت از داروخانه پماد سوختگی گرفت و زدیم به پاهات ولی خیلی گریه کردی
مامانی بردمت توی حیاط... بردمت خونه عموم ...سر کامپیوتر ...و تلفن تا خانمی یک ذره ساکت شدی
بابایی که خیلی ناراحت بود سریع هم برات صدقه انداخت به زور خوابوندمت بعد تونستم پاهاتو نگاه کنم
دیدم
چیزی نشده خدارو شکر ولی وقتی که بیدار شدی دیدی روی پاهات پماد زدست دوباره یادت اومد با
انگشتات اروم به پاهات دست میزدی و به زبون خودت یک چیز میگفتی و گریه میکردی مامان بمیره برات
دخترم ولی خدارو شکر به خیر گذشت مردم و زنده شدم خدایا مرسی