خبر خبر....خبر خوووووووووش .....
سلاااااااااااااااااااام به دختر ناز و. ملوسم .....خوبی خوشی عزیزم....انشاللهه همیشه زندیگی بر وفق مرادت باشه ....امیییییییییییییییییییییییییین
خبر خوشمون اینه که خاله فرزانه ازدواج کرد به صورت خیلی خیلی ناگهانی قضیه از اینجا شروع شد که
خاله حدیثه بوتیک باز کرد و چند روز اول خاله فرزانه تو چیدمان کمکش میرد همونجا مغازه روبرویی که همین
دادماد تازمون باشه میبینتش و ازش خوشش میاد و چندبار به دامادم میگه ولی دامادم و خاله حدیثه به ما
نمیگن بعد از یک هفته دیدن پسره واقعا خوشش اومده با ماامان و بابا صحبت کردن اونا هم دیدن و صحبتا
کرده شد خلاصه انقدر این کار زود اتفاق افتاد که ما هنوز باورمون نمیشه که سر یکی دو هفته خاله فرزانه
عقد کنه و از این به بعد این و با همسرش ببینیم....دیروز یعنی تاریخ 5مهر1392 عقدشون بود بعدشم یک
جشن ساده گرفتن که خیلی خیلی خوش گذشت ولی شما از وقتی که خاله از ارایشگاه اومد دیدیش
همش در حال گریه بودی که من خاله فرزانه میخوام نمیدونم چرا ولی بهش چسبیده بودی و دپرس بودی
ولی کلی رقصیدی .....
این هم عکسای این چند روز
خاله شب بله برونش
گل خاستگاریش
سفره عقد
این هم گل تقدیم شما دوستای عزیز