ایلین ایلین ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

نفسم ایلین

به مناسبت 27 ماهگیت....

1392/7/27 12:11
نویسنده : مامان فتانه
619 بازدید
اشتراک گذاری

 

سللللللللللللللااااااااااااام و صدسلااااااااام به دخملی گل خودم ....امروز 27ماهگیت تموم شده وارد

28ماهگیت میشی گلم....حالا دیگر تو «27ماه» داری…میدانی که حضور یعنی چی؟ «حضور» یعنی چیزی

بیش از «بودن» و کاملا محسوس است که تو دیگر در خانه حضور داری ...حضوری شیرین...حضوری

دلنشین....که گاهی اگه این حضور سبز حس نشه به اندازه تمامی دنیا گیج و سردرگمم و خودم را با

یاداوری حرفات و کارات مشغول  میکنم....باید اعتراف کنم زندگی در کنار تو شده هجوم ثانیه ها،غرق

شدن در تو، بازی کردن با تو ، آشپزی و غذا و آب دادن بتو ؛ شیر- کیک دادن به تو....اقرار میکنم گاهی

لجاجتت کلافه ام میکند اما در خلوت خود که مرور میکنم ، میبینم این لجاجت یعنی «من»، یعنی« مال ِ

من»، یعنی« میخواهم»، یعنی«دلم خواست» میفهمم این یعنی بزرگ شدن. بزرگ شدن سخت است …

بزرگ شدن درد دارد ذخترم …گاه درد بزرگ شدن را تو تنها به دوش میکشی، مثل نیش زدن دندان ها، و

گاه اطرافیانت مثل ایستادن سر «من» هایت، که ما میگوییم لجاجت…

کلبه زندگیمان سبز است به بودنت ، هوایش عطر تَن ات ، نفسهایت آبروی خانه مان، خنده هایت صدای

چشمه های بلور میدهد دلبندم،اشک هایت به پاکی بهشت اند، شور و نشان ِ دنیای بی ریایت .

بشنو شکرانه ناحسابم را ... خدایــا ! 

نمی شود که اینهمه احساس بی پاسخ بماند ، می شود ؟!

آن هنگام که لبهای لطیف و کوچکت ناشیانه صورتم را لمس می کند من می گذارم به حساب یک بوسه

کودکانه ... انگار که در بهشت خدایم ... بهشت یعنی مکان امن الهی ، یعنی تمامیت نعمت . من نعمت

بارانم با داشتن تو ... و این می شود بازی بین من و تو برای دقایقی : " مامان بوس کنه ... ایلین بوس

کنه " یکی من ... یکی تو ، ولی سهم من دو دنیا شادی... 

 

چقدر  خوب که از دیدن من شاد می شوی،نمی دانستم می توان روزی اسباب شادی یک فرشته هم

شد! چه خوب ... می دانم من برای تو خیــــــــلی کمــم ولی خدای من گواه هست که من ، اندازه شکر

داشتن تو را نتوانم بجا آورد،تو از تمام دنیاهای من بیشتری ... کااااااش این همیشه یادم بماند .



من دلم می خواهد بی دریغ تر محبتت کنم،نمی خواهم برایش دیواری باشد ولی باز هم می ترسم

فرداهای روزگار به کارهای نکرده ام برای تو،افسوس بدرقه راهم باشد .کاش تا آخر دنیا می شد گفت :

دوستت دارم دردانه ام!

شکوفه ام،امیدم،کودکیم،زندگیم کاش برایت روزی بهترین مادر دنیا باشم، کاش هیچ وقت زنجیر پایت

نشوم،کاش همیشه بال پروازت باشم،کاش در تاریکی های ذهنت همیشه چراغ باشم ،همیشه نور ...

هر چند شده کم سو! 

برکه آرامشم : تو بی شک در میابی که چه جانی در تمام بوسه های مادر است....در نگاه مادر است ...

در امیدها و نگرانی های مادر است ...تو تمام آرزوهای مادری !

خدایا حال که اینهمه زیبایی و شکوه را نثارم کردی ، اگر لایقم اگر نه ، اگر فرموشکارم اگر غافل ،بنده

حقیر توام پس تا نفسم هست داده هایت را از من مگیر ... و این فرشته ای را که با خواستن تو قدم در

دنیا گذاشته است همیشه سلامت بدار !

تا همــــــــــــــیــــــــــــــــشــــــــــــــــه ...  

...................................................................................................................

 

 حالا میریم سراغ کارهایی که این شیرین دخملی انجام میده

 

عاشق کتاب و کتاب خوندنی چون الان کاملا سی دی رو برات ممنوع کردم بیشتر رفتی سمت کتاب و

 

پازل  یک بار میاری ما برات بخونیم سری بعد خودت برای خودت میخونی و برای خودت توضیح میدی و

 

 وسط خوندت هی میگی به نام خدا  ...بعد...ولی...اینا کلماتیه که وسط داستانات زیاد استفاده میشه 

 

 

یکی دیگه از علائقت پازله ما خودمون تو کپ موندیم هر پازلی برات میگیریم یک دور برات درست میکنیم

سری های بعد خودت همه رو درست میکنی یک سری که بابایی شاهد بود کلی ذوق کرد و برات دست

زد غروبش رفت برات کلی پازل خرید در تعجب این موندیم چطور با یک بار درست کردن بلد میشی الان

تموم ذوقم اینه که رفتم بیرون برات پازل بخرم انقده که دوست داری و زود یاد میگیری 5 6 تاپازل داری و

 همشونم بلدی خیلی دوست دارم که ادامه بدی چون پازل میگن بزرگترین بازی فکریه...خدایا شکرت

 

عاشق لاک زدنی تا یک انگشتت پاک میشه سریع میگی برات بزنیم یک بار تازه لاک زده بودی بهت گفتم ایلین از پشت یخچال برام سینی بیار دیدم میگی من نمیتونم من لاک زدمتعجبتعجبقهقهه



داشتیم غذا میخوردیم من داشتم با خاله حرف میزدم تو داشتی غذا میخوردی میگی مامانی حرف نکن دهن من پرهقهقههقهقهه



شلوارت اومد پایین میگی ایییییی زشته مردم منو دیدن



میخواستیم بریم بیرون نمیومدی میگفتی لالا دارم نمیام بعدمن لباس پوشید شال نزاشتم بهت گفتم من

 دارم میرم یک دفعه با یک سیاستی گفتی اول شال بپوش بعد برو....من کپ کردم ...منظورت این بود که

بدون شال نمیتونی بری پس الکی نگو

دیشب 3 4 صبح بیدار شدی گفتی اب بده من پیشنم اب بود همونو بهت دادم دیدم زدی زیر گریه بهت

میگم چی شد میگی اب کثیفه من تعجبتعجبقهقههخجالترفتم برات توی لیوان دیگه اب ریختم 



هرکاری میکنی میگی من خسته شدم حتی وقتی غذا میخوری خوردنت که تموم شد میگی مامانی من

خسته شدم....وقتی هم چیزی میخوری یا کسی و بوس میدی میگی اخیش مزه داااااد 

 

وقتی تو ماشینیم به راننده ادرس میدی میگی این سمتی نه اون سمتی یا میگی سمت راست سمت چپ



یک سری صبحانه اوردم برات مربا رو نشون دادی میگی مامانی این چیه من بهت گفتم نخودچی دیدم اخم کردی میگی نه مرباستخجالتخجالت



زرد سفید ابی مشکی بلدی



کافیه دستات خیس کنی سریع وضو میگیری میای مهر میاری میگی نماز بخونم



هروقت غذا میارم برات میگی بیا باهم بخوریم ما که نمیخوریم میگی بخور بخور خوشمزست شیرینه یا میگی بخور اخریه خوب (همه حرف های مارو تحویل خودمون میدی)



تا میای بلند شی میگی یا علی....علی نگهدارت دخملی



چیزی و بهت ندیم سریع خودتو مظلوم میکنی میگی مامانی دست نمیکنم فقط نگاه بکنم

بهت میگم بیا بریم جیش میگی ندارم ولللللللللشتعجبتعجب

 

  خلاصه اینکه کامل حرف میزنی و همه لغاتو میگی  

..............................................................................................

بدون شرح:

ایلین هم مثل مامانی و خاله هاش عاشق عکس گرفتنه میگی نه  بیا پایین .....

1

 

2

 

3

 

4

 

5

 

6

 

7

اینجا رفتی پاپیون اوردی بزنیم به سرت اینم یک مدل بشه میگی پیپیون بزن

8

 

9

 

اینجا رفتی رو مبل که مدل بدی پات لای مبل ها گیر کردقهقههقهقهه

10

 

11

 

13

 

14

 

15

 

16

 

hdgdk

 

1

 

3

 

a

 

y

 

17

20




پی نوشت:ببخشید دوستان که پستش طولانی شد شرمنده

پی نوشت :الان موقع امتحاناست خاله ها هم امتحان دارن این سبب خیری شد برای دخملی که هر روز

 غروب با هم بریم بیرون 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (51)

شيرين مامان شادلين
27 اردیبهشت 92 14:33
سلام وايييييييييي چقدر نازييييييييي چه ژستهايييييييييييييييييييي قربون ژستهاي خوشگلت برم خاله جون


مرسی عزیزم
مریم
27 اردیبهشت 92 15:53
عززززززززززززززززیزم. مثل دختر من موهات فره که خاله جون هزار ماشاءالله
مامان یلدا و سروش
27 اردیبهشت 92 16:09
چقدر عکس خوشگل از آیلین جون گذاشتی. قربون این گل دختری بشم من با این همه ژست های خوشگل

اینم برا مامانی خوشگل


مرسی خانمی
مامان ماهک
27 اردیبهشت 92 16:57
وای چه دختر ملوسی . خدا واستون نگهش داره .


مرسی...خانمی ادرس نزاشتین؟
نسرین خاله اسما
27 اردیبهشت 92 17:23
27 ماهگیت مبارک عزیزم وای ببین چه ژست هاییم داده این عسلی چقدم شیرین زبون شدی خوشگله خاله چشم نخوری
مامان آنیسا
27 اردیبهشت 92 18:40
به به چه ژستایی بلدی!عزیزم!بوووووووووووووووووووس
فرناز/ مامان ریحانه
27 اردیبهشت 92 20:38
ماشاا... به هر دوتون

خیلی عکسای نازی بود

ولی باید اعتراف کنم از دیدن عکست تو پست عمومی غافل گیر شدم


مامان رومینا
27 اردیبهشت 92 22:17
عزیززززززززززززززم من عاشق عکس سومیشممامانی متن اول رو خیلی دلنشین نوشتیعزیزم خصوصی رو چک کن
مامان مهرناز
28 اردیبهشت 92 0:36
به به چه عکسای خوشکلی
چه حرفای بانمکی میزنه خدا حفظش کنه
اونجایی که موهاشو از پشت بستی خیلی بهش میاد


مرسی عزیزم
بهاره مامان ونداد
28 اردیبهشت 92 1:33
چقدر به کارات خندیدم عزیزم مخصوصا اون جا که گفتی من لاک زدم نمیتونم شیرین من خیلی باحالی
صفورا مامان آوا
28 اردیبهشت 92 10:52
وووووووووووی عزیییییییییزم چققققققققدر قشنگ بود عکسا کیف کردم فدای اون ژست گرفتنت خاله
ای مامان بدجنس بچه پاش گیر کرده داره گریه میکنه تو اومدی عکس میگیری
مادر و دختر خیلی خووووشگلید


ههههههههههههه گفتم یادگاری بمونه.....مرسی عزیزم
مامان هدیه
28 اردیبهشت 92 11:22
ماشالله آیلین جونمم خیلی باهوشه...خدا نگهدارش
با این حرفها و شیرینکاریها حسابی داره دلبری میکنه دیگه
چه ژستهایی هم تو عکسا گرفته این دخملی خوشگل


مرسی...بعله حسابی تو دلبرو شده
مامان هدیه
28 اردیبهشت 92 11:25
مامانی قالبتون هم خیلی خوشمل شده
یه سوال دارم ببخشیداقالب رو خودتون طراحی کردین؟


خواهش عزیزم نه مادام بوفی طراحی کردن
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
28 اردیبهشت 92 11:31
به به نوشته ها خوشگل قالب خوشگل دخملی خوشگل مامان دخملی خوشگل همه چی خوشگل هزار ماشاالله


مرسییییییییییییییی
مطهره
28 اردیبهشت 92 12:12
الهی! چه قشنگ نوشته بودی فتانه جون.خدا حفظش کنه دختر نازتو
بابا چه بوس عشقولانه ای

خودت از دخترت ناناز تریا
حتما دختری به پدرش رفته؟من نمیدونم این دخترا چرا شبیه باباهاشون میشن؟؟؟


ههههه مرسی از لطفتون...اره دخملی به مادرشوهرم رفته...و باباش...فقط چشماش به من رفته
سپیده مامان درسا
28 اردیبهشت 92 14:22
سلام فتانه جون ، خوبی
خدا جون چه عکسهای قشنگی ، چه مدلا و چه ژستها آدم دلش ضعف میره براش
عکسی با خودته هم خیلی ناززززززه
انشالله همیشه همین جور خوب و خوش باشین


مرسی....شما هم همینطور
مامان فرنيا
28 اردیبهشت 92 14:33
عزيزم خيلي نازي ماشالله كه خيلي هم خانمي افرين كه اينقدر باهوشي
جالبه بچه ها خيلي لاك زدن را دوست دارند


اره واقعا....مرسی. لطف دارین.3
الهه مامان یسنا
28 اردیبهشت 92 16:11
مبارک باشه 27 ماهه شدنت عزیزم.. چه متن قشنگی نوشتی فتانه جون فوق العاده بود عزیزم آفرین چقدر خندیدم از شیرین زبونی آیلین جون خوب راست میگه دیگه حرف نزن دهن آیلین پره
مامی شایان(زهرا)
28 اردیبهشت 92 17:26
خیلی قشنگ توصیف کرده بودی.لذت بردم.دخمل نازتم ببوسسسسس
مامان فرنيا
29 اردیبهشت 92 8:31
الهي ديروز اين عكسي كه پاش لاي مبلها گير كرده نديدم الهي قربونش برم چقدر دردش گرفته وسط عكاسي گريه اش گرفته
پرنیان
29 اردیبهشت 92 9:16
چه خوشگل شده آیلین جون
محبوبه
29 اردیبهشت 92 14:45
جانم چه لذتی هم داره بوسه های مادر دختری. روزانه هاتون سرشار از شادی
مامان مبینا
29 اردیبهشت 92 16:37
سلام چه قلم زیبایی داری مامان جون. دخمل مو فرفری رو ببوس با اون ژست های شیرینش
راحله
29 اردیبهشت 92 17:30
سلام مامان فتانه جوووووووون وایییی من عااااااشق این دخمل نااااااااااز و شیرین زبونت شدمدلم میخواد درسته قوووورتش بدم.....وای اونجا که گفت مامانی حرف نزن دهنم پره ای جووووووونم راستی شما اهواز زندگی میکنین؟ اخه تو عکستون درخت نخل هست


نه ما ساروی هستیم...
مامان میعاد
29 اردیبهشت 92 18:11
فتانه جان چقدر زیبا مینویسی آفرین
الهی چقدر این دختر شیرینه چه مامانی و دختر رمانتیکی خدا برای هم نگهتون داره ایشالله


mer30 azizam
مامان سونیا
30 اردیبهشت 92 9:34
27 ماهگیت مبارک خانم گل وای وای وای چه ژستهای خوشگلی گرفته این دخمل خوردنی ناناز
مامی کیانا
30 اردیبهشت 92 11:21
وای که چقدر دلم میخواست زودتر از اینها بیام این پست طولانی رو بخونم وای که چقدر شیرین شده این جیگر ;کلی از بابت شیرین زبونیهاش خندیدم چه ژستهایی هم گرفته جیگر
مامان آیلا
30 اردیبهشت 92 11:35
میان درست قورتت می دم با این ناز و ادا که داری . اصلا همه دختری ها این شکلیین پر از ناز و عشوه و ادا
زهرا مامی ویونا
30 اردیبهشت 92 19:01
ای جونم قرتی خانومممم بووووووووووووووووس
خاله فاطمه
30 اردیبهشت 92 22:26
عزیزم 27 ماهگیت مبارک باشه عزیزم
مامان جون
30 اردیبهشت 92 22:27
وای چه زست های نازی من قربونت برم
خاله حدیثه
30 اردیبهشت 92 22:29
من قربون این دختر باهوش برم که همیشه فقط 1بار یه کاری وبهش یاد میدیم برای 2بار خودش به بهترین صورت انجام میده مخصوصا درست کردن بازلاش خاله فدابشه ناناز
دایی جون
30 اردیبهشت 92 22:29
وای چه عکسای نانازی گرفته این دختره قربونش بشه دایی
خاله فاطمه
30 اردیبهشت 92 22:31
وای من فدات بشم که موهاتو جمع میکنی به این ملوسی میشی ناناز
مامان تارا و باربد
31 اردیبهشت 92 9:09
سلام عزیزم 27 ماه حضور فرشته کوچولوتون مبارک می بوسمش
دردونه
1 خرداد 92 12:22
وای فتانه جون اومدم برای این پستت و شیرین کاریای ایلین جون کامنت بزارم این آگهیه حالم رو گرفت.امیدوارم زودتر پیدا بشه این فرشته کوچولو
فهیمه مامان سینا
1 خرداد 92 16:07
ماشالا....سینا هم به پازل خیلی علاقه داره.... ماشالا آیلین خوب پیشرفت کرده ...عکساشم همه نانازه
مامی آوید
1 خرداد 92 20:11
خدایاااااااااا ژستاشششششششششششش چقدر قشنگن...ای دختر شیطون و بلااااااااااااااا این اداهای قشنگ رو از کجا یاد گرفتی؟؟؟؟
پاتوی کفش مامانی هم که کردی ظاهراًًًًًًً؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
خدا حفظت کنه عزیزم...ماشالا به اینهمه هوش و ذکاوت...مامانی اسپند یادت نره گلم


مرسی عزیزم شما لطف دارین
خاله فرزانه
2 خرداد 92 12:05
مطلب اولیت خیلی قشنگ بود خواهری خیلی با احساس بود قربون این دخمر کوچولو برم ک اگه ی روز خونمون نباشی کلی دلم برات تنگ میشه امیدوار همیشه باشی و مثل الان معصوم فدافدا
مامان سارا
2 خرداد 92 18:40
ميلاد مرتضي اسدالله حيدر است جشن ولادت علي(ع) آن مير صفدر است زوجي براي فاطمه حق آفريده است اين زادروز همسر زهراي اطهر است ولادت حضرت علی(ع) مبارک
نانا و نینی جون
2 خرداد 92 19:17
سلام با دلی پر امید امدم اگه دوست داشتی یه چیز جالب ببینی بخونی بیا برای کامل شدن زندگیمون دعا کن این پست خیلی فرق داره
فهیمه مامان سینا
3 خرداد 92 12:33
عیدتون مبارککککککککککک
مامان رومینا
3 خرداد 92 17:05
ممنون گلم.این روزو به بابای آیلین هم تبریک میگم
مامان پریسا
3 خرداد 92 17:50
سلام فتانه جون خوبی عزیزم. اول از همه 27 ماهگی ایلین جونو تبریک میگم.
مامان پریسا
3 خرداد 92 17:50
دوم این که ماشالله به دخملی با این همه شیرین زبونی و کارای خوشکل .همشونو خوندم و کلی لذت بردم.
مامان پریسا
3 خرداد 92 18:53
خصوصی
نسرین خاله اسما
3 خرداد 92 23:26
در ای چراغ خونه مرد دریا مرد بارون با تو زندگی یه باغه بی تو سرده مثل زندون هر چی دارم از تو دارم تو بهار آرزوها هنوزم اگه نگیری دستامو می افتم از پا روزپدرمبارک
مامان فرنيا
4 خرداد 92 8:20
عزيزم تولد حضرت علي (ع) را تبريك ميگم شما روز پدر را به بابايي تبريك گفتي؟


بلهههههههههههههه
مامان هدیه
4 خرداد 92 17:51
سلام اینم رمزمون 1ekh
سارا مامانی شیدا
7 خرداد 92 13:33
مامان ارنیکا
11 خرداد 92 1:16
عزیزم چقدر بزرگ شده ماشاال...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفسم ایلین می باشد