شمارش معکوس

سلام یکدانه ام....امروز اومدم اخرین پست تا دوسالگیت و بنویسم برات ....کم کم داریم به سالروز شکوفا

شدنت نزدیک میشیم و شمارش معکوس هم شروع میشه..

میدانی ایلینم؟ داشتم فکر میکردم اگر تو نبودی چه؟ بعد یکباره تا مغز استخوانم یخ می زند. مثل خوابهای

آشفته ای که وقتی بیدار میشوی دلت میخواهد دست و پای خدا را ببوسی که خواب دیده ای. و من حالا

که چشم باز میکنم و میبینم تو هستی، گویی پایان کابوس است؛ دلم خنک می شود... ذهنم آرام

میگیرد .

و قدر این آرامش به شیرینی تلالو خورشید بعد از سالهای طوفانی است . 

چه حکایت عجیبی دارد داستان دلدادگی من به تو ... دیدم دیگر زندگی را لحظه ای بی حضور تو نمی

توان مجسم کرد ... من همه ی دنیایم را با تو می خواهم و تمام دنیا را سبز برای تو ،حتی وقتی که دیگر

نباشم . 

تا نهایت دو دنیا دوستت دارم ...

این روزها وقتی میخوای سی دی نگاه کنی میری از تو تختت بالشتتو میاری و میگی بالشت بعدش سریع

میگی سرده و میری پتوتو میاری دراز میکشی سی دی نگاه میکنی....

دختر من دیگه شب تا صبح بیدار نمیشه و میزاره من کامل استراحت کنم واقعا خیلی کمک بزرگی شد

بهم ...

عاشق کتاباتی مخصوصا شنگول و منگول کل داستانشو حفظی و برای خودت میخونی به اقا گرگه تو

غصه میگی بی ادب و به شنگول و منگول که گریه میکنن میگی نازی نازی...گریه نتن(نکن)

میخوای کتاباتو بزنی صفحه بعد میگی صپه

اگر هم بخوام کتاب و ازت بگیرم که بخوابی میگی صبر تن درس....

دیشب عمو امین خونمون خواب بود میری برای شام صداش کنی میگی امین پاشو....اسم های عمو ها

رو به نام صدا میزنی مثلا امین  رامین  مهدی...احمد...حتی به بابایی میگی بهلام(بهرام)

قبلا برای سرماخوردگیت برده بودمت دکتر که معاینت کنه حالا که خونه هتی چراغ قوه موبایل و روشن

 میکنی و میاری دهن مارو باز میکنی میگی صبر کن و موبایل و میزاری تو دهنمون که تماشا کنی

خونه مادرجون وقتی که غذا خوردنمون تمام شد خودت تمام سفره رو جمع میکنی حتی توی خونه هم

کلی کمک میکنی

وقتی بهت میگیم فلانی کجا رفت میگی بازار

اگه میخوای کسی برات کاری انجام  بده سریع میری بوسش میکنی

از بیرون اومده بودم دوییدی اومدی بغلم هی دستتو میزاشتی رو صورتم میگفتی سرده سرده...وااااایییی

انگاری کل دنیا رو بهم دادن 

می خوام تو چشمات اشکی نلغزه ... جوری بیام که برگی نلرزه

بذار که قلبم پیشت بمونه

تا دنیا شکل ِ رویاهامونه

به فکر اینم که غم بمیره

چیزی نگم که دلت بگیره

با تو رو ابرا، قدم گذاشتم من آرزویی جز تو نداشتم .