اسباب کشی و نقل مکان به خونه جدید
سللللللللللللللاااااااااااااااااااممممممممممم نفسم...عشقم...عمرم...خوبی مامان...ببخشید که
نتونستم چند روزی بیام اخه خونمون و عوض کردیم درگیر کارا بودم سرم خیلی شلوغ بود تو این گیر
و دار هم دایی رفت مکه خلاصه کلی مشغول بودیم...الان دیگه اومدیم همسایه دیوار به دیوار مامان
جون شدیم ...هورااااااااااااااا... خیلی خوش میگذره...مخصوصا به شما خانمی....اخه همش
اونجایی ...
اینجا داری میدویی میای بغلم...
مامانی دو سه هفته پیش رفتیم برات سه چرخه خریدم اولش که اصلا سوار نمیشدی ولی بعدش که سوار شدی
امون نمیدادی بابایی استراحت کنه فقط میخواستی رات ببره صبح ها هم که از خواب پامیشی میدویی میری
سمت سه چرخت و به زبون خودت حرف میزنی خلاصه اینکه عاشقش شدی
هنوز وقت نکردم باهاش برات عکس بگیرم همینم بابایی گرفته
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی