دخترک من ...
سلام خانمی...این روزهای ما فقط به گشت و گذار میگذره و همش بیرونیم البته ترم 3 کلاس دخترم شروع شده و احساس میکنم کتابش جدی تر شده و سخت تر....
خلاصه اینکه اصلا تو خونه بند نمیشیم ...بریم سراغ عکس ها تا با عکس بگم :
تولد خاله حدیثه
روز سیزده بدر
یک روز خوب و یک هوای خوب تو وخاله فاطمه با هم رفتین بیرون
ایلین در حال کلاس رفتن
اینجا با خاله حدیثه و مهدیه جون رفتیم پارک حسابی خوش گذشت ولی اخرش ایلینم خورد زمین و لبش
پاره شد کلی خون اومد منم کلی غصه خوردم به ایلین گفتم میدونی اگه تو چیزی بشی من
میمیرم گفتی من بخورم زمین تو کشته میشی؟الهی بمیرم برات مامانی
اینجا هم با خاله ها رفتیم دریا خیلی خیلی بهمون خوش گذشت
این عکس هم مال وقتیه که رفتیم خونه پسر خالم
مهمانی...از همون که اومدی بیرون موهاتو خشک نکردم و
شونه هم نکردم موهات فر شد خیلی ناز شدی همه تعریف
میکردن
این هم اثر هنری دخترم
بای بای فعلا....به قول ایلین خداحافظ به همگی