دخترک 3سال و 10 ماه و 30 روزه ی من
سلاااااااااااااااااااام به دخترک ناااااازم...عزیزم دیگه به چهارسالگیت چیزی نمونده و چهاااااارسال من از بودنت لذت بردم ....امسال میخوام تو مهدت برات تولدت بگیرم تا حساااابی بهتون خوش بگذره...هنوز هیچ برنامه ای ندارم که تولدت و چطور برگزار کنم...امتحانم اخر این ماه تموم میشه و من راحت میشم ....
الان هم اومدم این عکس های چند وقت و بزارم برات خوشکلم ...و چند تا از شیرین زبونیات و بگم
رو نافت یک ماه گرفتگی کوچولو داره اون سری به من میگی مامان این چیه رو نافم من اصلا حواسم نبود گفتم مارکته...با چنان تعجبی گفتی مگه من لباااااسم...کلی خندیدم
با خاله نشسته بودی عکس نگاه میکردی میگی خاله اینجا خیلی قشنگ شدی رژ لبت هم خیلی خوشرنگه
صبح بیدار شدی رفتی اتاق خاله تشکش پهن بود دوتا تشک..میگی خاله ازدواج کردی با شوهرخاله یک جا میخوابی
خونه مامان جون که میریم اگه اقاجون باشه اصلا به هیچ کدوممون کاری نداری میری تو اتاقش در و میبندی تا
ساعت ها بیرون نمیای باهاش بازی میکنی.بهش میگی بیا مامان بازی من مامانم تو پسرم...بیا مربی بازی
من مربیم شما شاگرد بهش میگی گوشا تییییزههههه حواسا جمعههههه اقاجون هم بلند باید بگه
بعععععععلههههه...ازش میپرسی کارکرد کنترل چیه اقاجون که داره توضیح میده میگی نه مثلا تو بگو من بلد
نیست من بهت یاد بدم..اخرش میگی چون پسر خوبی بودی بهت شکلات میدم..من و خاله ها فقط
میخندیم...اقاجون خیلی حوصلش زیاده و پرحرفیاتو خیلی تحمل میکنه...خیلییییییییییییییییییی حرف میزنی
اخه و با حوصله به تمام سوالات جواب میده ...اقاجون خیلی دوست داره ...اگه دیر وقت هم بیاد و شما خواب
باشی میگه چرا بچرو زود میخوابونی تا بیدار میشی سریع صدات میکنه و باهم صبحانه میخوریم...کلا من اونجا
راحت راحتممممم
الان که وقت امتحانامه بابایی خیلی تو کارای خونه کمکم میکنه یک جورایی بیشتر کارا رو میکنه...داشت ظرف
میشست بهش میگی مامانی مجبورت کرد ظرف بشوری بابا میگه نه من خودم دارم کمک میکنم میگی اها
من فکر کردم مامان مجبورت کرد
به اقاجون میگی تو چاقالوویی big هستی من small
خلاصه حسابی دختر فهمیده ای هستی و همه چیز و زود درک میکنی..اصلا وقتی باهات بیرون میرم اذیتم
نمیکنی و خیلییییی خانوووومی وقتی هم اومدیم خونه میگی مامانی امروز ازم راضی بودی
حسابیییییییی شیرین زبونی و دوست داشتنیییییییییییییییییییییییی
این ها هم عکس های مهدته که میترا جون زحمتشو کشیدن
این هم جایزه دخترم که تو مهدش 10 ستاره گرفت
امامزاده عباس
یک روز خوب با دختر خاله ها پارک ملل
پنجشنبه و زیارت اهل قبور
و 27.10 با دختر خاله ها ناهار رفتیم بیرووووون و پارک افتااااب ...عالییییییییییییییییی بوووووووووود
رفیق فاب ها در حال صحبت کردن
عاشقانه هایم تمامی ندارد وقتی تووو معنای زندگیم هستی