شروع مهر و رفتن نازگلم به خلاقیت
سلام به همگی...ایلین من الان یک هفتست که میره موسسه خلاقیت و خیلی خیلی خوب کنار اومده البته حضور
انیسا جون هم موثر بوده چون یک دوست باهاشه خیلی راحت از من جدا میشه و برگشت که بهت میگم بیا بریم
خونه گریه میکنی و میگی نه ...
وسایلت و گرفتم ولی کیفت هنوز اماده نشد اخه میخوام کیف خود موسسه بگیرم با ارم خودش...البته شما مانتو
شلوار فرم هم داری که هنوز اماده نشد....کلی بابت این موضوع با بابایی خندیدیم چون خیلی شما کوچولویی
برای مانتو پوشیدن ولی خوب چه کنیم قانونه
یک شب رفتیم کبابی تا کباب های ما حاضر شه اقایی که کنار ما نشسته بود از کبابش به شما تعارف کرد دیدم
شما خیلی جدی میگی نه من اون دفعه تو حمام بودیم مامانم بهم گفت از کسی چیزی نگیرم من
راست هم گفت اخه تو حموم داشتم خیلی چیزا برات توضیح میدادم این هم گفتم
خودت کلی اشتیاق داری برای مهدت و صبح زود هم خودت بیدار میشی ولی وقتی رفتی خونه مادر جون بهش
میگی مامانی من و اونجا میزاره میره انگار نه انگار بچه ای هم داره
خیلی این عکس و دوست دارم کلافه شده بودی از دستم و این ژست و گرفتی
بای باااااااااااااااااااااااااای