ایلین ایلین ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

نفسم ایلین

تولد 3 سالگیت مبارک

  امشب چه ناز دانه گلی در چمن رسید گویی بساط عیش مداوم به من رسید نور ستاره ای در شب تولدت انگار که فرشته ای از ازل رسید فرشته ی من تولدت مبارک       تولدت مبارک نفسم  ...
27 بهمن 1392

اخرین پست از 3 سالگی ایلین

  سلااااااااااااااااااممممم عشششققققققققققققق مامان عزیزم مامان فدای دخترش که روز به روز داره بزرگتر میشه  وتا چشم روهم میزاریم یک سال دیگه میگذره ....هنوز که هنوزه باورم نمیشه که من یک دخمل ناز دارم اونم یک دختر 3ساله که دیگه به اخرای 3سالش نزدیک شدیم و دخترم داره پا میزاره تو 4سالگیش .....خیلی خیلی حس قشنگیه حس مادر شدن ...همیشه وقتی از خودگذشتگیهای مادرم و نسبت به خودمون میدیم میگفتم چرا انفدر از خودش میزنه تا ما خوش باشیم ولی الان که خودم یک مادرم میگم ازخودگذشتگی کوچیکترین کاریه که یک مادر میتونه برای بچش انجام بده اصلا مادر بودن قابل توصیف نیست باید مادر باشی تا این حس و درک کنی....خیلی حس قشنگیه من که خیلی دوسش...
16 بهمن 1392

تولد بابا بهرام مبارکککککککککککککک

    در ستاره بارانِ میلادت میان احساس من تا حضور تو حُبابی است از جنس هیچ از دستان من تا لمس نگاه تو آسمانی است به بلندای عشق جشن میلادت را به پرواز می روم دراین خانگی ترین آسمانِ بی انتها آسمانی که نه برای من نه برای تو که تنها برای “ما” آبیست   پی نوشت:همسر عزیزم تولد مبارررک و خیلی خلاصه میگم ممنونییییییییمممممممممممممم از این همه خوب بودنتتتتتتتتتتت.......    ...
12 بهمن 1392

دخترک 35 ماه من

سلام ایلین خانم گلم خوبی عزیزم...این سری اومدم هم از کارهات که یادمه بگم و هم چند تا عکس بزارم وقتی ما کاری میکنیم که شما دوست نداری میگی من ازت متاسفم ولی دوست دارم عین همین جمله رو همیشه میگی ما هم کلی میخندیم خونه مادر جون بودیم با عموها و مادرجون تو یک اتاق ودیم داشتیم حرف میزدیم عمو  احمد تو اتاق دیگه ای بود رفتی دستشو گرفتی میگی پاشو پاشو بیا اون طرف همه اونجا نشستن پاشو مامانی فدای دل مهربونت من نمیدونم اینارو ازکجات در میاری یک وقتایی یک چیز جدید میگیم میگی مامانی تو اینارو از کجا میدونی دیگه این روزها کلافمون کرد از بس گفت مامان محرم تموم شد میخوایم بریم عروسی بالاخره دیشب بردیمت عروسی پسردایی بابایی و حسابی ...
30 دی 1392

من بی تو هیچم............

سلام عزیزم خوبیییییی خوشییییی شرمنده مامانی نتونستم چند وقت برات مطلب بزارم سرم خیلی خیلی شلوغه وقت امتحانات هم هست و من حوصله پشت کامپیتور نشستن ندارم الان هم دارم با گوشیم برات بنویسم البته کلی کارهای جالب و حرف های قشنگ میزنی ولی من مثل قبل یادداشت نمیکنم و یادم میره حالا تا جایی که یادم میاد مینویسم اول از همه از کلاس زبانت بگم که حسابی با محیط و کلاس کنار اومدی دیگه من باهات سر کلاس نمیام شما با اشتیاق میری تو کلاست و به تمام سوالای تیچرت جواب میدی ...چند روز پیش هم امتحان مین ترمتو دادی و تیچرت حسابی ازت راضی بود میگفت عالی بودی ....مامانی فدای دخترش بشه که انقدر خوب با همه چی زود کنار میاد و همه چی رو هم زود یاد می...
11 دی 1392

یک روز افتابی

  سلام عزیزم خوبی عشقم.....ببخش که این چندوقته کمتر برات مینویسم اخه نزدیک امتحاناییم و حسابی درگیرم...از شما بگم که خیلی خیلی خوب با کلاست کنار اومدی و چند جلسست که دیگه باهات نمیام سر کلاس این خودش خیلی باعث پیشرفتت شد کلی حرفای تیچرتو گوش میدی کارایی که  میگه انجام خودت رنگامیزیتو انجام میدی کاردستی درست میکنه و کلی کلمه های جدید یاد گرفتی....عاشق اینی که سر کلاس برات فیلم میزاره خیلی دوست داری و با ذوق کاراشو انجام میدی..... یک وقتایی یک حرف هایی میزنی من تا چند ساعت تو هنگ میمونم...   خیلی تو کارهای خونه کمکم میکنی و اسبابا بازیاتو جمع میکنی اتاقتو مرتب میکنی لباساتو میزاری تو  کشوت تو سفره گذاشتن...
14 آذر 1392

تاثیر پروانه ای حضور تو در زندگی....م

سلام گلم خوبی عزیزم ببخشید چند وقته نیومدم برات ننوشتم ...سرم شلوغه از یک طرف کلاسای خودم از یک طرف رسیدگی به شما و کلاس بردن شما دیگه توانی برای نوشتن نمیزاره برام....دخترم این روزها دیگه خانمی شده برای خودش و خیلی خوب حرف گوش میده و بد و خوب و متوجه میشه ...از کلاس زبانت بگم که خیلی علاقه داری و دوست داری بریم ولی وقتی تو کلاسی همش ساکتی و هرچی خانم معلمت ازت میپرسه با اینکه بلدی نمیگی و خجالت میکشی و پشتم قاءم میشی کلی داستان داریم سر کلاس با شما ولی خوب یاد میگیری و راضیم انقدر میبرمت که عادت کنی و دیگه خجالت نکشی.... پیشرفتای زبانت.. HELLO.HOW ARE YOU.IM FINE THANK YOU.RED.BLOU.GREEN.YELOW.HERE YOU ARE.COLOR PENCIL.PENC...
30 آبان 1392

ایلین در کیاسر و خبرهای اخیر

سلام عزیزم خوبی خانمم....چند هفته پیش با خاله ها رفتیم کیاسر که خیلی خیلی خوش گذشت و چون من دوربین نبرده بودم و با گوشی عمه عکس گرفته بودم عکس دیر به دستم رسید البته کامل هم نیست             خوب حالا بریم سراغ اتفاقای این چند وقته....به قول پسر پسر عموم که میگه عمو علی بالاخره بعد از سعی و تلاش فراوان به نیلوفر رسید پسرعموی من بعداز8سال به عشقش رسید وقتی که شبی که میخواستن برن خواستگاری اومد خونمون تمام دستش میلرزید هرکس میشنید میگفت بالاخره علی به نیلوفر رسید؟همه میدونستن خیلی خیلی همو دوست داشتن دیروز هم جشنشون بود 1500تا دعوتی داشتن کلی شلوغ شده بود وسط سالن به ا...
12 آبان 1392

دخترک 32ماهه ی من

سلام عزیزم عشقم عمرم جونم خوبی گلم دخترم امروز 32 ماهگیش تموم شده 32ماهگیت مبارک عزیزم... باورم نمی شود،همه چیز انقدر سریع باشد …اکنون لبخندی از گذر تک تک روزهای مادری ام بر لب و شکرانه داشتنت که همواره در قلبم جاری است مرا می برد تا ساعت عاشقی،تا همه آرزوهای خوب برای تو!  باید اعتراف کنم زندگی در کنار تو شده هجوم ثانیه ها،غرق شدن در تو، بازی کردن با تو ، آشپزی و غذا و آب دادن بتو ؛ کلبه زندگیمان سبز است به بودنت ، هوایش عطر تَن ات ، نفسهایت آبروی خانه مان، خنده هایت صدای چشمه های بلور میدهد دلبندم،اشک هایت به پاکی بهشت اند، شور و نشان ِ دنیای بی ریایت . بشنو شکرانه ناحسابم را ... خدایــا !   ایلی...
27 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفسم ایلین می باشد